سامادهی هشتمین مرحله از یوگای پاتانجلی و آخرین و بالاترین مرحلۀ یوگاست. در فرهنگ هندو، سامادهی بهمعنای اتحاد با خداوند و یک تجربۀ فراآگاهانه است. سامادهی یا وجد و خلسه درواقع یک اتحاد سعادتمندانه است. ذهن مانند نمکی که در آب حل میشود یا کافوری که در آتش میرود، در ابدیت یا وجود خداوند ذوب میگردد. یک آگاهی ناب و خالص.
سامادهی انسان را در خداوند مستقر میکند. از طریق سامادهی، وجود یتناهی در آگاهی لایتناهی و مطلق جذب میشود. دانشی که انسان از سامادهی کسب میکند یک دانش الهی است. دانشی فراحسی و شهودی که دیگر منطق، دلیل، استنتاج سند و مدرک پاسخگوی آن نیست.
سامادهی یک تجربۀ الهی و درونی است که فراتر از حوزۀ سخن و ذهن است. هیچ ابزار و زبان خاصی برای بیان و تجلی بخشیدن به آن وجود ندارد.
حتی در همین دنیای خاکی هم شما نمیتوانید مزۀ یک سیب را برای کسی که تابهحال آن را نچشیده، توصیف کنید. همانطور که برای کسیکه مادرزادی نابیناست نمیتوان رنگها را توصیف کرد. حالت سامادهی سراسر برکت و سرخوشی و آرامش است. فقط همین را میتوان گفت. افراد باید خودشان آن را احساس کنند.
در سامادهی، نه آگاهی ذهنی وجود دارد و نه آگاهی فیزیکی. تنها آگاهی، آگاهی معنوی است. وقتی آب رودخانهای خشک میشود، انعکاس خورشید در آب نیز ناپدید میشود. به همین ترتیب وقتی ذهن در جهان هستی و خداوند ذوب میشود و رودخانۀ ذهن خشک میگردد، همهچیز از بین میرود و تنها، وجود باقی میماند.
در سامادهی نه مراقبه وجود دارد و نه مراقبه کننده. مراقبه کننده، مراقبه شونده، فکر کننده، فکر شونده، پرستنده، پرستش شده همه یکی میشوند. ذهن آگاهی خودش را از دست میدهد و با موضوع مراقبه، یکی میگردد. شخص مراقبه کننده شخصیتش را در دریای خداوند حل کرده و در حالت مستغرق و فراموش شده همانجا میماند تا به ابزار خداوند تبدیل شود. وقتی دهانش باز میشود، بدون هیچ تلاش یا فکر قبلی، از طریق شهود مستقیم، تنها کلمات خدا را میگوید و وقتی دستش را بالا میبرد خداوند نیرویی را در دستش جاری میکند که معجزهای نشان دهد.
وضعیت آگاهی کامل
سامادهی یک وضعیت جبری و فراموشی و عدم وجود نیست، بلکه یک حالت آگاهی مطلق است که با بیان و توصیف نمیتوان بهطور کامل حق مطلب را در موردش ادا کرد و افراد به اشتباه و گمراهی میافتند. سامادهی درواقع هدف نهایی همهچیز است.
آنطور که بسیاری از مردم گمان میکنند، سامادهی یک وضعیت سنگگونه و ساکن نیست. وقتی در روح زندگی وجود دارد، پس عدموجودی در کار نیست. زمانی که نفس به رویدادهای تجربهگونهاش وابسته باشد، فعالیتهایش بهطور کامل انجام نمیشود اما زمانی که بر محدودیتهای وجود تجربی فائق آییم، وجود الهی در ما مستقر میشود، نفسمان متعالی میگردد و زندگی درونی غنی و پرقدرتی خواهیم داشت.
سامادهی به هیچ وجه، وضعیت سکون نیست. وضعیت آگاهی مطلق است. تنها یک اشتیاق هیجانی یا یک احساس نشاطآور نیست، بلکه تجربۀ مستقیم، شهودی و منحصربهفرد حقیقت یا آگاهی مطلق یا واقعیت غائی است. از هر حس، طپش یا لرزشی فراتر است. حالت قدرتمندی از خودآگاهی متعالی و خودخواسته است. در این حالت، رهجوی مسیر معرفت، در مرکز خودش متمرکز میشود و آزادی مطلق و استقلال و کمال را درک میکند.
بُعد چهارم
حالت سامادهی نه بیداری است نه رؤیا دیدن. چون هیچ تمایل و خواستهای وجود ندارد. همچنین خواب هم نیست چون سکونی نیز در این حالت وجود ندارد. یک بُعد چهارم است که در آن برکت لایتناهی خداوندی وجود دارد.
بهطور کلی وقتی گفته میشود شخص در خواب بدون رؤیاست، یعنی یکی از این حالات اتفاق افتاده است: یا شخص رؤیایی را که دیده به یاد نمیآورد و یا در ناآگاهی مطلق افتاده که تقریباً برابر با مرگ است. اما احتمال خوابی که شخص در آن در سکوت مطلق و فناناپذیری و آرامش کامل وجود فرو رود نیز وجود دارد. نمیشود نام این وضعیت را خواب گذاشت. چراکه آگاهی و هشیاری کامل وجود دارد. در این وضعیت میتوان، چند دقیقه، چند ساعت یا چند روز باقی ماند، اما همین چند دقیقه نشاط و آرامشی فراتر از ساعتها خواب معمولی به شما میدهد. رسیدن به این وضعیت اتفاقی و تصادفی نیست. نیاز به آموزش و تعلیم زیادی دارد.
جادا سامادهی و چایتانیا سامادهی
یک باور معمول در بین مردم معمولی هند این است که سامادهی یعنی شخص در حالت ناآگاهی و ناهشیاری مطلق در وضعیت ساکن و بیحرکت لوتوس یا پادماسانا بنشیند. انسانهای معمولی گمان میکنند شخصی که در وضعیت سامادهی مستقر شده است نباید نسبت به محیط اطرافش هشیاری داشته باشد و حتی اگر در بدنش چاقو هم فرو کردند، نباید متوجه شود. البته این نوع سامادهی هم وجود دارد. این درواقع جادا سامادهی است که با کریاهای هاتایوگایی حاصل میشود.
شخصی که هاتایوگا کار میکند میتواند از طریق تمرین کچاریمودرا خودش را در جعبهای محبوس کند و ماهها در همان جعبه زیر خاک مدفون بماند. بیشک این یک کریای بسیار متفاوت است، اما انسان را به خدا نمیرساند.
در این نوع سامادهی، پرانا یا نیروی حیاتی از بدن گرفته میشود و تنها روی یک چاکرا قرار میگیرد. یک خواب عمیق و طولانی است و در آن مدت شخص عملاً مرده است. این نوع سامادهی فاقد ارزش است چرا که آگاهی کامل در آن وجود ندارد و بیشتر شبیه یک آکروباتبازی و ژیمناستیک درونی است. این نوع سامادهی نمیتواند آزادی و رهایی را برای انسان به ارمغان آورد. انسانهای مادی معمولاً فریب این قبیل نمایشها را میخورند.
سامادهی واقعی دانشی فراحسی برای ما خواهد داشت و فرد با خرد جدید و مافوق حسی از آن بیرون میآید. این نوع سامادهی، چایتانیا نام دارد و هشیاری کامل در آن دیده میشود.
چایتانا سامادهی چیزی کاملاً متفاوت با جادا سامادهی است. در این نوع سامادهی تمام شکها و توهمات با آتش خرد نابود میگردد و یک حالت ذهنی خالی از ترس و تلاطم در فرد ایجاد میشود. حالت سامادهی حتی ممکن است در حین انجام کار نیز در فرد حفظ شود.
کسی که در سامادهی مستقر میشود، ذهن و بدنش را در توازن کامل نگه میدارد و از آنها در جهت خدمت به بشریت استفاده میکند. تحت هیچ شرایطی متلاطم نمیشود. به دلیل آگاهی و دانشی که نسبت به خود و نفسش دارد، همواره سرسخت و مقاوم است.
سامادهی واقعی باید همانطور که در حال مراقبه در ما وجود دارد، در حین انجام کار نیز وجود داشته باشد. این تست واقعی شناخت قدرت درونی انسانهاست. این چایتانیا سامادهی است. آن نوع سامادهی که فرد برای وارد شدن به آن، باید به درون غارها و جنگلهای انبوه برود طوری نیست که بشود در حین انجام کارها و فعالیتها آن را حفظ کرد. میشود گفت آن اصلاً سامادهی نیست.
ذهن در سامادهی
سامادهی از لحاظ لغوی بهمعنای نابودی و جذب ذهن است. ذهن در حالت سامادهی به هیچوجه عملکردی ندارد و کاملاً جذب برهمن است. اگر شما بتوانید بهصورت آگاهانه وارد یک خواب عمیق شوید، آن دیگر خواب عمیق نیست، بلکه شما وارد حالت سامادهی شدهاید. آن یک نوع خوابِ بیخوابی است. حواس فیزیکی و ذهن بهطور کامل کارکردشان را از دست میدهند و آتش خرد، حجاب غفلت را کنار میزند. در این حالت رهجوی مسیر معرفت از سرخوشی کاملِ آزادی برخوردار میشود.
در سامادهی هیچ تنش ذهنیای وجود دارد. آرامش و توازن مطلق حاکم است و ذهن بهطور کامل از بین رفته است. در سامادهی درواقع، ذهنِ پالایش یافته، خود را در منبع هستی حل میکند و در اصل خودش به منبع هستی تبدیل میگردد؛ همانطور که کافور بعد از فرورفتن در آتش، به خودِ آتش تبدیل میشود. شناختِ خدا درواقع خدا شدن است. ذهن پس از اینکه به خلوص کامل رسید و در حالت سامادهی قرار گرفت به همان برهمن تبدیل میشود.
زمانی که ذهن به برهمن تبدیل میشود، این جهان نیز، که درواقع ساختۀ ذهن است، در برهمن حل و به خود برهمن تبدیل میشود.
تجربۀ سامادهی
در این تجربه نه تاریکی وجود دارد و نه خلأ. نه صدا هست، نه تماس، نه شکل. بلکه یک تجربۀ بلندمرتبۀ اتحاد و یگانگی است. رابطۀ علّی و معلولی و بُعد زمانی وجود ندارد. تنها ابدیت است. شما دانا و توانا به همهچیز خواهید شد. همهچیز را خواهید دانست. کل رمز و راز آفرینش را در خواهید یافت و در نهایت به فناناپذیری و دانش متعالی و سعادت ابدی خواهید رسید.
تمام دوگانگیها از میان خواهد رفت، نه فاعلی هست و نه مفعولی. نه سامادهیای هست و نه مراقبهای. نه مراقبه کنندهای هست و نه مراقبه شوندهای. نه روزی هست و نه شبی. وقتی به بالاترین مرتبۀ سامادهی میرسید، نه چیزی هست که ببینید، نه صدایی هست که بشنوید، نه بویی هست که استشمام کنید و نه حالتی هست که حس کنید. شما دیگر دارای هشیاری بدنی و فیزیکی نیستید. آگاهی شما کاملاً خدایی است. چیزی جز خود شما وجود ندارد. این یک تجربۀ متعالی است که شگفتی و احترام وجودتان را فرا میگیرد.
این تجربه زمانی برای شما اتفاق میافتد که نفس و ذهن هر دو حل شده و از بین رفتهاند. حالتی است که با تلاش خود فرد حاصل میشود. بدون محدودیت و لایتناهی است. تجربۀ حضور و آگاه و هوشیار بودن. زمانی که فرد به این تجربه میرسد، ذهن، تمایلات، اعمال و احساسات شادی و غم تماماً به دست فراموش سپرده میشوند.
سامادهی، رهایی میآفریند
سامادهی به انسان حالت رهایی و استقلال میدهد. این نقطۀ اوج یوگاست. با کسب دانش و آگاهی در مورد خود، غفلتها و نادانیها از میان میرود و به تبع آن خودخواهیها و خودمحوریها نیز ناپدید میشوند.
شخص در این حالت دارای دانش زمان حال میشود. گذشته و آینده در زمان حال با هم ادغام میشوند. همهچیز در اکنون است. همهچیز اینجاست. شخص درواقع از زمان و مکان سبقت جسته است.
تنها از طریق سامادهی است که میتوان نادانستهها را دانست، نادیدهها را دید و به دنیای غیرقابل دسترس دسترسی پیدا کرد. مجموع تمام دانشهای دو دنیا در برابر دانش لایتناهی کسی که به منتها درجۀ سامادهی رسیده است، چیزی جز یک پر کاه نیست.
چه کسانی میتوانند به سامادهی برسند؟
سامادهی چیزی نیست که بتوان با چند روز تمرین به آن رسید. شخص تا زمانی که دارای روحی متعالی و فرهیخته نشود، نمیتواند وارد سامادهی گردد. برای رسیدن به سامادهی، شخص باید دقیقاً تمرینات جسمی و ذهنی و همچنین محدودیتهای غذایی را رعایت کند و پاکی و خلوص دل داشته باشد. ذهن باید بهطور کامل پاک و عاری از بدی باشد. تازه آن زمان است که راه برای ورود انوار الهی به قلب شخص باز میشود. شخص باید آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند فشار حاصل از افزایش ناگهانی آگاهی یا بینش کیهانی را تحمل کند. چرا که لحظۀ درک و شناخت خود، بسیار کوتاه است و میتواند در یک چشم بههم زدن اتفاق بیفتد.
سپاس
خیلی عالی
من به سامادهی سعادت ابدی رسیدم
قابل فهم با بياني ساده بسيار عالي و مفيد
Man samdhi ro tajrobe kardam kheili khosh shans bodam b nazaram khodaro sad hzaran martabe shokr