"سفرنامه ی هیمالیا"
کسانی که یوگا تمرین میکنند و با آن در ارتباطاند بدون شک نام هیمالیا را شنیدهاند و کموبیش این منطقه برایشان جاذبه دارد. هیمالیا همیشه به صورت رشتهکوههای بلند در ذهنها تداعی میشود. ولی شاید بعضیها بهدرستی ندانند هیمالیا کجاست و چه حال و هوایی دارد. برای اطلاع و آشنایی خوانندگان محترم به شرح خلاصهای از هیمالیا میپردازیم.
همیالیا با بلندترین رشتهکوههای دنیا به زبان سانسکریت بهمعنای بام دنیا است. این رشتهکوهها از پاکستان شروع میشود و تا هند و نپال و تبت ادامه مییابد. سلسلهکوههای هیمالیا دارای 14 قلۀ بالای 8 هزار متر است که بلندترین آنها اورست با 8848 متر ارتفاع در مرز نپال و تبت واقع شده است. این 14 قله همواره مورد توجه کوهنوردان بوده و زمانیکه مسافران با پرواز از نپال عازم تبت میشوند از پنجرۀ هواپیما به وضوح سلسله کوههای هیمالیا را بهخوبی مشاهده میکنند. قلههای مرتفعی که شبیه کلهقند و به رنگ سفید به صورت راستقامت ایستادهاند و در بین آنها قلۀ اورست درست در وسط اینهمه کوههای سربهفلک کشیده بهطور باورنکردنی خودنمایی میکند.
صدها دریاچۀ یخزده در لابلای این کوهها وجود دارد و بسیاری از رودهای آسیا نیز از همین رشتهکوهها سرچشمه میگیرند. هیمالیا به لحاظ قلل مرتفع و طبیعتی منحصربهفرد جایگاه خاصی از نظر مردمانی که در دامنههای آن زندگی میکنند دارد. مکانهای بلند و مرتفع همیشه پر رمز و راز است. چراکه ساکنان آن خود را به خدا نزدیکتر میدانند و به همین لحاظ احترام خاصی به کوه میگذارند. بهعنوان مثال در دو کشور تبت و نپال امکان صعود کوهنوردان به برخی از این 14 قله بلندتر از 8 هزار متر سلسله جبال هیمالیا میسر نیست چراکه این کوهها از نظر اهالی منطقه مقدس هستند و حتی تصور صعود به آنها گناهی نابخشودنی به حساب میآید.
برای نمونه کوه عظیم ماچاپوچار با ارتفاع 6993 متر بخشی از تودهکوه آناپورنا در فاصلۀ 25 کیلومتری شهر پکارای کشور نپال است که تاکنون کسی به بالای آن صعود نکرده است. مردمان ساکن مناطق نزدیک کوه، ماچارپوچار را جایگاه یکی از ربالنوعها به نام شیوا میدانند و به همین خاطر آن را مکانی مقدس به شمار میآورند و تصور صعود به آن از جمله گناهان بزرگ به شمار میآید.
در لابلای رشتهکوههای هیمالیا و در تبت کوهی وجود دارد به نام کایلاش، تبت سرزمینی پررمز و راز است که تا سال 1950 کشور مستقلی بود و پس از آن به اشغال چین درآمد. کوه کایلاش با ارتفاع 6638 متر سمبل معنوی ادیان قدیمی جهان از جمله هندوییسم، بودیسم، آیین جین و بن بهشمار میآید. پیروان این ادیان زیارت کوه کایلاش از طریق چرخیدن به دور آن به مدت سه شبانهروز را بخشی از تقدیر میدانند. هندوان و بوداییان در جهت عقربههای ساعت و آیینهای جین و بن در جهت خلاف عقربههای ساعت به دور این کوه پر رمز و راز طواف میکنند.
در هند قضیۀ هیمالیا کاملاً متفاوت است. هیمالیای هند ضمن دارا بودن رشتهکوههای بلند و پربرف در ناحیۀ شمال به جاری بودن رود معروف گنگ در این نقطه شهرت دارد. رودی که هندیان اعتقاد دارند در بهشت قرار داشته و یکی از ربالنوعها آن را از بهشت به زمین آورده و در ناحیۀ هیمالیا آن را جاری ساخته است و به همین لحاظ این رود از تقدس زیادی برخوردار است. گنگ با طول 2506 کیلومتر از مرکز کوههای هیمالیا سرچشمه میگیرد و سراسر شمال هند و نیز کشور بنگلادش را سیراب کرده و سپس از طریق یک دلتا به خلیج بنگال میریزد. ریشیکش، هاریدوار و واراناسی (بنارس) از جمله شهرهایی هستند که در کنار این رود پرآب قرار دارند.
ریشیکش با فاصلۀ 236 کیلومتری شهر دهلی از جمله مناطقی است که در کنار رود گنگ واقع شده است. این منطقه به لحاظ وجود صدها کلاس یوگا، مدیتیشن و همچنین برگزاری مراسمهای خاص در کنار رود گنگ و نیز دارا بودن اماکن متعدد اقامت و بازارهای خرید از شهرت فراوانی برخوردار است. اساتید و مربیان زیادی طی صدها سال از این منطقۀ هند برخاستهاند، بخشی از آنان پس از کسب تجربههای مفید و غنی به دیگر کشورها عزیمت کردند تا پیامهایی از جمله یوگا را به جهانیان انتقال دهند.
از جمله اساتید معروفی که از هیمالیا برخاسته و تحولاتی را ایجاد نمودند میتوان به باباجی (1935-1861)، یوگاناندا (1952-1893)، دکتر شیواناندا (1963-1887) اشاره کرد. بعضی از مراکز و مکانهای آموزشی یوگا که در منطقۀ ریشیکش واقع شده است منتسب به اساتید اشاره شده است. آنان خود و بعضاً شاگردان و سپس نسلهای بعد از آنان در امر آموزش و انتقال آنها به علاقهمندانی از سراسر جهان، نقش اساسی ایفا کردهاند و به همین دلیل همه ساله تعداد زیادی از علاقهمندان یوگا برای کسب تجربه و افزایش آموزههای مرتبط به آن، به این منطقه از هند آمد و شد میکنند.
در مهرماه سال جاری، گروهی از زنان یوگاکار ایرانی به قصد دیدار از ریشیکش، هاریدوار، دهلی و بنای معروف تاجمحل تدارک سفر به هند را میبینند تا ضمن دیدار از جاذبههای تاریخی و طبیعی به دانستههایشان اضافه کنند و تجربههای جدیدی کسب نمایند.
ساعت 8 شامگاه روز 24 مهرماه سال 96، سی و سه تن از زنان مربی و دستاندرکاران یوگا در فرودگاه بینالمللی امام تهران گرد هم میآیند تا سفر 8 روزهای را برای دیدار از جاذبههای هند آغاز کنند. 33 زن از شهرهای بندرعباس و اهواز تصمیم دارند با سفر به هند و سپس منطقۀ هیمالیا از مراکز یوگا، مدیتیشن و مراسمهایی که در کنار رود گنگ برگزار میشود بازدید کرده و با اساتید بنام این منطقه از هند که گفته میشود سرچشمه و سرمنشأ یوگاست، ملاقات نمایند.
پس از انجام تشریفات گمرکی و بهدنبال آن، امور گذرنامه و سپس سوارشدن به هواپیما، حدود 3 ساعت و 40 دقیقه طول میکشد تا گروه ایرانی به اتفاق حدود 200 مسافر دیگر در فرودگاه ایندیراگاندی شهر دهلینو از هواپیما پیاده شوند، عبور طولانی از سالن بسیار بزرگ و رفتن به بخشی که جمعیت زیادی جلوی جایگاههای کیوسک مانندی در صف ایستادهاند تا نوبتشان برسد و در گذرنامههایشان مهر ورود بخورد، خیلی سریع سپری میشود. البته قبل از ایستادن در صف، دیدن انگشتانی که به حالت مودرا و بهصورت مجسمههای عظیم در سالن بسیار بزرگ فرودگاه ایندیراگاندی نصب شده است، همۀ چشمها را به خود خیره میسازد. گرفتن چمدانها و رفتن به سمت بیرون سالن فرودگاه و سوار شدن بر اتوبوسی که از قبل انتظار مسافران ایرانی را میکشد تا آنان را مستقیم از فرودگاه به ریشیکش واقع در منطقۀ هیمالیای هند ببرد، از جمله اموری است که صبح زود روز یکشنبه 2 مهرماه اتفاق میافتد.
هوا کاملا تاریک است و گروه ایرانی در حال چرت زدن هستند و گاهاً با صدای بوق اتوبوس یا بوق ماشینهای عبوری دیگری که در هند کاملا عادی است از خوب بیدار میشوند و دوباره چشمانشان را روی هم میگذارند.
گروه حوالی ظهر به ریشیکش وارد میشوند و مستقیم به هتل محل اقامت به نام واسوندارا پالاس که از قبل رزرو شده است حرکت میکنند. استقبال از میهمانان با خوشامدگویی و آویختن حلقههای گل به گردن تکتک اعضاء توسط کارکنان هتل و راهنمایی آنان به سوی اتاقها، انرژی تازهای است که در روح تکتک اعضاء گروه پس از سفر چندساعته دمیده میشود.
قرار است بعدازظهر گروه بعد از استراحتی نهچندان طولانی به تماشای رود گنگ که در فاصلۀ صدمتری هتل واقع شده است حرکت کند. ساعت حدود 4 گروه از لابی هتل بهصورت دستهجمعی، پیاده و بهاتفاق به سمت گنگ حرکت میکنند. پس از قدمزدن چند دقیقهای به کنار رود میرسند. مواجه شدن با رود عظیم و پرخروش گنگ که از بین کوههای بلند و سربهفلک کشیدۀ هیمالیا به سمت پایین در جریان است با پهنایی به وسعت حدود 300 متر، سرعت داشتن جریان آب، مناظر و چشمانداز کوههای مملو از جنگلهای سرسبز هیمالیا، ساختمانهای مرتفع مخروطی شکل بنا شده در دو طرف رود گنگ، دهها آشرام (محل اقامت همراه با سالن تمرینات مرتبط با ذهن و بدن) همچنین صدها مرکز آموزش یوگا و مدیتیشن و تعداد زیادی پرستشگاه و هتل و مسافرخانه و رستوران و فروشگاه و ... حال و هوای عجیبی را در هر یک از اعضاء گروه ایرانی ایجاد میکند.
مواجه شدن با رود عظیم و پرخروش گنگ که از بین کوههای بلند و سربهفلک کشیدۀ هیمالیا به سمت پایین در جریان است با پهنایی به وسعت حدود 300 متر، سرعت داشتن جریان آب، مناظر و چشمانداز کوههای مملو از جنگلهای سرسبز هیمالیا،
ساختمانهای مرتفع مخروطی شکل بنا شده در دو طرف رود گنگ، دهها آشرام (محل اقامت همراه با سالن تمرینات مرتبط با ذهن و بدن) همچنین صدها مرکز آموزش یوگا و مدیتیشن و تعداد زیادی پرستشگاه و هتل و مسافرخانه و رستوران و فروشگاه و ... حال و هوای عجیبی را در هر یک از اعضاء گروه ایرانی ایجاد میکند.
ایرانیها پیادهروی در کنار رود گنگ را آغاز میکنند و حدوداً نیمساعت روی سنگفرش کنار رود قدم میزنند و محو طبیعت زیبای آن میشوند. حالا خورشید آرام آرام در حال رفتن به پشت کوههای هیمالیاست. گروه پس از ساعتی پیادهروی به بخشی از کنارۀ رود گنگ میرسد که مراسمی در حال اجراست. از آنجایی که همه روزه هندیهای زیادی از نقاط دور و نزدیک به این مکان میآیند، مقامات محلی سکوهایی سیمانی را دو طرف رود گنگ بدون سقف و بهصورت کاملا باز بنا کردهاند تا افراد بتوانند روی آن بنشینند و گنگ را تماشا کنند و اگر قصد رفتن به داخل رود را دارند از همان سکوها برای تعویض لباس استفاده نمایند و حالا در منطقۀ رامجولا که منطقۀ پرجمعیتی در ریشیکش است روی بخشی از این سکوهای سیمانی جمعیت زیادی جمع شدهاند تا در غروب خورشید، شاهد اجرای مراسمی خاص باشند.
روی این بخش از سکوها کفپوشهایی پهن شده است تا افرادیکه مایل به تماشای مراسم هستند کفشهای خود را در کنار آن درآورده و روی کفپوشها بنشینند.
با تاریک شدن هوا مراسم شروع میشود. مراسم چیزی نیست جز اجرای حرکات و شبهحرکات یوگا توسط تعدادی جوان که درست در آخرین سکو مشرف به رود آنها را اجرا میکنند. درواقع جوانان حرکاتی شبه رقص را همراه با آهنگهای هندی که با صدای بلند در حال پخش است انجام میدهند و بعضاً با دستههای گل و آتشدانهایی که در آنها شعلهای قرار دارد و در حین انجام حرکات بهدست میگیرند، حرکاتی تماشایی و دیدنی را به معرض نمایش میگذارند.
حرکات موزون و بعضاً ورزشی آنان همراه با گل و آتشدان و موزیکی که نواخته میشود در کنار رود پرخروش گنگ و حضور جمعیتی نسبتاً زیاد، شور و شعف خاصی را در بین اعضاء گروه ایجاد میکند. پس از ساعتی به تدریج تاریکی سایۀ خود را روی کوها و جنگلهای سرسبز هیمالیا میافکند و نور ماه روی گنگ منظرۀ بس زیبا و بدیعی را بهوجود میآورد. دیدن اینهمه زیبایی خاطرهای بس زیبا و بیادماندنی است که هیچگاه از یاد اعضاء نمیرود.
حدود یک ساعت بعد، مراسم به پایان میرسد. گروه ایرانی با جوانانی که مراسمی شبیه یوگا و رقص و نیایش را در کنار رود گنگ اجرا کردند، عکسهای یادگاری میگیرند.
بازگشت به هتل، صرف شام و سپس استراحت برنامۀ بازدید اولین روز زنان ایرانی است.
دوشنبه 27 مهرماه گروه پس از صرف صبحانه آمادۀ عزیمت به آشرام شیواناندا به فاصلۀ حدود یک کیلومتری هتل میشوند.
آشرام یوگای شیواناندا در سال 1936 میلادی در همین مکانی که همچنان پابرجاست روی تپهای بلند مشرف به رود گنگ توسط سوامی شیواناندا که توسعه دهندۀ مسائل مرتبط با سلامت ذهن و بدن بود احداث میگردد. شخصیت، جایگاه، عملکرد و آثار به جا مانده از شیواناندا پس از سالها به آن میزان است که در طول سال هزاران علاقهمند از نقاط دور و نزدیک جهان به این مکان میآیند تا از پیامها و اندیشههای او که تماماً شناخت و معرفت را نشان میدهد، بهره ببرند و حالا زنان ایرانی قرار است از این مکان دیدار داشته باشند و با رییس آن که از شخصیتهای برجستۀ منطقۀ هیمالیاست ملاقات نمایند.
گروه ایرانی پس از حدود نیم ساعت پیادهروی به مکان آشرام شیواناندا میرسد، آشرام شیواناندا محوطۀ وسیع باغمانندی است که در آن اتاقهای زیادی برای آنانی که قصد اقامت برای چند روزی را دارند وجود دارد.
کتابخانۀ بزرگ، سالن سمعیبصری و فروشگاهی که کتاب، آثار مکتوب و همچنین سیدیهای سخنرانی و درسهای سوامی شیواناندا و برخی شاگردانش که بعدها به مقام استادی رسیدند را عرضه میکند در جاهای مختلف آشرام به چشم میخورد. سالن ساتسنگ که در آن بهطور مرتب در هر ظهر و شب سخنرانی توسط اساتید حاضر در آشرام ارائه میگردد هم از جمله اماکنی است که وسط محوطۀ آشرام قرار گرفته است.
در گوشهای دیگر، معبدی واقع شده که هرازگاه چند بار صدای زنگ آن به صدا درمیآید و سالن غذاخوری آشرام هم همه روزه در سه نوبت به سرو غذا به صدها نفری که در آشرام اقامت دارند، میپردازد. گروه ایرانی آرام آرام از پلکان آشرام بالا
میروند و پس از بازدید از کتابخانه، سالن سمعیبصری و فروشگاه، وارد سالن ساتسنگ میشوند. این سالن به شکل مستطیل بوده و مساحتی حدود 200 متر را در برمیگیرد. در انتهای این سالن مستطیل شکل، مقبرۀ سوامی شیواناندا قرار دارد. دورتادور این سالن هم تصاویر وی در حالتهای مختلف نقاشی شده و پیامهای ماندگار و ارزشمند نوشته شدهاش به چشم میخورد.
گروه پس از پرسه زدن در سالن و دیدار از تصاویر و خواندن پیامها در وسط سالن، جایی که قرار است استاد در آنجا صحبت کند روی زمین مینشیند.
ساعت 11 سوامی ویمالاناندا رییس آشرام شیواناندا که ریاست «انجمن زندگی الهی» که سوامی شیواناندا حدود 80 سال پیش آن را تاسیس کرده است، وارد سالن میشود و در جایگاهش قرار میگیرد.
گروه ایرانی نزدیک صندلی و درست روبروی او مینشینند. تعداد دیگری از اتباع کشورهای دیگر که به منطقۀ هیمالیا آمده و بعضاً در آشرام اقامت دارند در این زمان خاص به سالن ساتسنگ آمده تا دقایقی از صحبتهای او بهره ببرند.
سوامی ویمالاناندا که اهل هند و از جمله قدیمیترین شاگردان سوامی شیوانانداست با حدود 85 سال سن و با پوستی سفیدرنگ با دیدن گروه زنان محجبۀ ایرانی لبانش شکفته میشود و بدینوسیله خوشحالیاش را ابراز میکند. او از سرپرست گروه تقاضا میکند در پشت میکروفن در کنارش بنشیند و صحبتهایش که به زبان انگلیسی هست را برای جمع ایرانی ترجمه کند.
آقای موحدی، مدیرمسئول مجلۀ دانش یوگا، در کنار صندلی استاد مینشیند. حالا سکوت در سالن حکمفرما است. حدود هشتاد نفر از نقاط دور و نزدیک دنیا از جمله 33 زن ایرانی مشتاقانه آمادهاند تا صحبتهای این استاد سالخورده که سالهای عمرش را به آموزش درسهایی برای زندگی بهتر به هزاران نفر مشتاق راه معرفت صرف کرده، بشنوند. استاد حدوداً 20 دقیقه صحبت میکند و سرپرست گروه ماحصل ترجمۀ صحبتهای سوامی ویمالاناندا را اینگونه بیان میکند:
انسان برای چند صباحی پا به این عالم خاکی میگذارد، درواقع او را انتخاب کردهاند و به او فرصتی دادهاند تا عملکردی ارائه دهد. همراه با این فرصت آگاهی هم به او داده میشود، بایدها و نبایدهایی هم توسط پیامبران، قدیسین و بزرگان ارائه شده و در کتابهای مقدس هم به آنها تاکید شده است. در این فرصت از او خواسته میشود در صدد ارائۀ بهترینها باشد. بهعبارتی دنیا را آنطوری که به او دادهاند به هنگام ترک آن بهتر از آنچه تحویل گرفته، تحویل دهد و این نیاز به آگاهی دارد. آگاهی از شناخت میآید و شناخت از حقیقت. حقیقت آن چیزی است که باید آن را کشف کرد و کشف حقیقت امکانپذیر نیست جز با گام نهادن در مسیر معنوی. مسیر معنوی درواقع همان بهاکتییوگا است. بهاکتی یعنی رسیدن به وحدت از طریق محبت به همنوع و عشق به خداوند.
تا زمانی که شما بهاکتی نباشید یعنی در صدد خدمت کردن به همنوع نباشید و عشق به خداوند نداشته باشید محال است از آرامش و آسایش برخوردار شوید. عشق به خدا همان شناخت است و شناخت به آگاهی ختم میشود و آگاهی تشخیص درست از نادرست است و تشخیص درست از نادرست و عمل به آن مسالهای است که در پایان کار، نمایان میشود. استادم سوامی شیواناندا که آثار زیادی را به رشتۀ تحریر درآورده و حدود 300 جلد کتاب نوشته است، پیامی را ارائه کرده که راه شناخت و رسیدن به حقیقت را نشان میدهد. سوامی شیواناندا اظهار میدارد: «به هم خدمت کنید، همه را دوست داشته باشید، ببخشید، خود را خالص کنید، در لحظه باشید و دانش معنوی خود را در همه حال بالا ببرید. » من حدود سال 1953 به آشرام آمدم و تحت تعلیم سوامی شیواناندا و سپس جانشینش سوامی چیداناندا قرار گرفتم. بعدها به خیلی از جاهای دنیا سفر کردم، هیمالیا منطقۀ پررمز و رازی است، کوههای هیمالیا پر از برف است و جنگلهای آن مملو از درختان و گیاهان. نسیمی که از روی این درختان و گیاهان میوزد نسیم شفابخشی است که برای سلامتی انسان موثر است. رود گنگ هزاران
سال است در این منطقه جاری است، این رود حکم مادر را دارد و به همین جهت به آن مادرگنگا میگوییم. چراکه از دامنههای هیمالیا سرازیر میشود زمینهای زیادی را سیراب میکند و غذای میلیونها نفر را میدهد. شاید برایتان جالب باشد که چندی پیش تیم فیلمبرداری موسسۀ نشنال جئوگرافی آمریکا به این آشرام آمدند و ضمن صحبت، مسئول گروه اظهار داشت چیز عجیبی را اینجا و در هیمالیا شاهد هستیم. ما به خیلی جاهای جهان که رودهای بزرگ در آنجا جاری هستند رفتهایم. به آمازون، میسیسیپی، نیل، راین و ... در مسیر همۀ این رودخانهها همانند رود گنگ که جاذبهها و مناظر زیبای طبیعی وجود دارد به غیر از رستوران و بار و کاباره، کازینو و دیسکو چیز دیگری نمیتوان مشاهده کرد. تنها در کنار رود گنگ است که بهجای آنها، در دو طرفش مراکز معنوی و اماکن مقدس وجود دارد.» برای همین است که حال و هوای کسانی که به این منطقه میآیند تغییر میکند و آرامش آن را احساس میکنند.
سوامی ویمالاناندا در انتهای صحبتهایش اظهار میدارد: «مدت زمان بودن و ماندن ما خیلی کوتاه است تا چشم بهم بزنیم مجبوریم دنیا را ترک کنیم. چه خوب است قوانین کائنات را بدانیم، با هستی همسو شویم، به کشف حقیقت نائل آییم، شناخت را تجربه کنیم تا با دست پر و با آرامش از این مکان موقت به جایگاه بعدی برویم یوگا یکی از راههایی است که میتواند ما را به این هدف نزدیک سازد.»
صحبتها سوامی ویمالاناندا تاثیر زیادی بر زنان ایرانی و دیگر افراد گردآمده در جلسه میگذارد. آنها همه محو صحبتهای او میشوند و بعضاً سوالاتی برایشان مطرح میشود و طالب مشاوره با او میشوند. گروه ایرانی بعضاً سوالاتی از او میپرسند و مشاورههایی را از او طلب میکنند و او به همۀ آنها پاسخ میدهد. پس از اتمام نشست، گروه هدایایی که از ایران آوردهاند را به استاد اعطا میکنند. او هم در عوض وبه رسمی که در هند هست، مقداری پراساد(خوراکی تبرک شده) که روی میزش قرار دارد را به گروه ایرانی و دیگر افرادی که در جلسه حضور دارند، میدهد.
زنان ایرانی مشتاقانه دور او جمع میشوند تا عکسهای انفرادی و دستهجمعی با وی بگیرند.
او که به زحمت قادر به راه رفتن است و نیاز به کمک دارد و همیشه یکی دو نفر همراه او هستند و وی را در راه رفتن یاری میکنند، حالا کمک میکنند و او را به سمت درب خروجی هدایت میکنند. ماشین کوچکی که درست جلوی درب سالن قرار دارد سوامی ویمالاناندا را سوار کرده و به سمت اتاقش که حدود 50 متر بیشتر فاصله ندارد، انتقال میدهد.
زنان ایرانی حالا فرصتی دارند از مقبرۀ شیواناندا و همینطور تصاویر و پیامهایی که دورتادور سالن نقاشی شده عکس و فیلم تهیه نمایند.
دقایقی بعد گروه از سالن خارج میشوند و به سمت موزۀ شیواناندا یا خانهای که تا 54 سال پیش شیواناندا در آن زندگی میکرده میروند. خانۀ شیواناندا خارج از آشرام با فاصلۀ حدود 50 متر از درب اصلی و درست در کنار رود گنگ واقع است. خانهای مختصر با یک سالن حدود 12 متر و دو اتاق کوچک. این مکان که هر کس با رفتن به داخل و نظاره کردن آن دچار بهت و حیرت میشود محل اقامت استادی است که توانست تحولی در جهان ایجاد کند و بهقول شاگردش که اظهار داشت «دنیا را بهتر از چیزی که تحویل گرفتهایم تحویل دهیم» عمل کرد، شاگردان زیادی تربیت نمود و توسط آنان تغییر و تحولی در زندگی میلیونها نفر بهوجود آورد.
تمامی مال و اموال و داراییهای او در طول 84 سال زندگی تنها چند دست لباس، چند جفت کفش، تعدادی ظرف و ظروف و تعدادی وسایل نوشتاری است که در چهار کمد کوچک شیشهای در دو طرف یکی از دو اتاق کوچک خلاصه میشود. البته تختخوابی که روی آن استراحت میکرده، کیف و چمدان و ویلچری که در سالهای پایان عمر برای جابجایی مجبور به استفاده از آن بوده همۀ داراییهای اوست.
در سالن کوچک 12 متری این خانه که هر روز عصر گروهی در آن جمع میشوند و به نیاش و خواندن سرودهای مذهبی میپردازند تصاویر قدی بزرگ سوامی شیواناندا در کنار رود گنگ طی سالهای عمر که از او گرفته شده و نمایانگر اطراف رود گنگ در زمانهای دور که هیچ ساختمانی نبوده و منطقه کاملا لخت و وحشی بوده، چشمها را به سوی خود خیره میکند.
البته امروزه زمان به جلو پیش رفته، منطقه آبادتر و بیش از اندازه شلوغ شده و ساختمانهای زیادی در دو طرف رود گنگ ایجاد شده است.
زنان ایرانی اینجا هم تحت تاثیر نحوۀ زندگی یک استاد بهنام که خدمت بزرگی به بشریت کرده قرار میگیرند. گروه پس از دیدار از این دو محل، برای استراحت به هتل بازمیگردند.
بعدازظهر دومین روز سفر نوبت میرسد به گشتن در منطقه و دیدار از یکی از مهمترین و دیدنیترین مراسمی که همه روزه در کنار رود گنگ برگزار میگردد. پارمارت نام آشرامی است که در دیگر سوی رود گنگ واقع شده است. مکانی شبیه باغی بزرگ با معماری خاص در دامنۀ کوههای سرسبز و بلند هیمالیا، مکانی که در آن اتاقهایی برای آمدن و ماندن صدها نفر درست شده تا اقامتکنندگان در آن بتوانند همه روزه از برنامههایی که در کنار رود گنگ برگزار میشود، دیدن نمایند.
سوامی چیدانانداساراسواتیجی ریاست این مرکز را بر عهده دارد. او استادی است که از زمانهای دور و در طول سال به کشورهای مختلف سفر میکند تا پیام یوگا را به جهانیان انتقال دهد.
سوامی چیداناندا ضمن اینکه به امور عامالمنفعه میپردازد کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را هم انتخاب میکند و از کودکی همگی آنها را تحت تعلیم دروس فلسفی و اخلاقی قرار میدهد. آنان لباسهای نارنجی یکسانی بر تن میکنند و هر روز عصر در سکوهای سیمانی مشرف به رود گنگ در کنار آشرام پارمارت در منطقۀ رامجولا حضور مییابند و مراسم خاصی را اجرا میکنند. آنان ابتدا به خواندن سرودهای مذهبی مشغول میشوند و سپس با تاریک شدن هوا چراغهایی که به صورت شمعدان هستند را روشن میکنند و با حرکت دادن و دست به دست دادن آنها در بین جمعیت همه را در مراسمی که برای سپاسگزاری از رود گنگ برگزار میکنند، سهیم مینمایند.
و حالا در عصر دومین روز، زنان ایرانی در این مکان حضور مییابند تا از مراسمی که در ستایش مادرگنگا هر روز در طول سال با حضور صدها نفر از نقاط دور و نزدیک جهان برگزار میگردد، دیدار نمایند.
در انتهای مراسم، برخی از حاضرین کاسههای کوچک ساخته شده از برگ درختانی خاص که در آن تعدادی برگ گل تازه و یک فتیله قرار دارد به قیمت 20 روپیه از فروشندگان که عموماً کودک هستند خریداری میکنند. آنان فتیلۀ داخل کاسه را روشن میکنند، به کنار رود گنگ میآیند و کاسه را روی آب رها میکنند. فروشندگان کاسهها اعتقاد دارند چنانچه کسی نیتی دارد با روشن کردن فتیلۀ داخل کاسۀ ساخته شده از برگ درخت و سپس رها کردن آن روی رود گنگ، آرزویش برآورده شده و به صلح و آرامش نائل میآید.
دومین روز سفر هم به این شکل سپری میشود.
سومین روز سفر به برنامۀ دیدار از منطقهای از هیمالیا با نام لاکشمن جولا اختصاص دارد. این منطقه که در شمال منطقۀ رامجولا واقع است معمولاً با ریکشا (سهچرخههایی که حمل مسافر را بر عهده دارند) طی میشود.
گروه 34 نفره با 4 ریکشا مسیر را طی میکند. فاصلۀ این دو نقطه با ریکشا چند دقیقه بیشتر نیست. پس از پیاده شدن در میدان اصلی، گروه به سمت رود گنگ که مسیری سرازیری است حرکت میکند. لاکشمنجولا منطقۀ شلوغی است که توسط رود گنگ به دو بخش تقسیم شده و دو طرف آن قدمبهقدم معابد، مغازهها، رستورانها، هتلها، مسافرخانهها به چشم میخورد. گروه حالا به سمت پل معلق در حرکت است. لازم به ذکر است در منطقۀ هیمالیا دو پل معلق وجود دارد. یکی در منطقۀ رامجولا، یعنی محل اقامت گروه و دیگری در لاکشمن جولا، مکانی که گروه در حال حرکت به سمت آن است و قصد دارد از طریق آن، به سمت دیگر رود برود.
گفتنی است همه روزه جمعیت زیادی از روی این دو پل معلق عبور میکنند. ضمن اینکه موتور سیکلتهای زیادی هم با بوق زدنهای مداوم سعی میکنند راه را برای عبور از بین جمعیت باز کنند. البته بعضاً گاوهایی را هم میتوان دید که از روی پل میگذرند. سگهای ولگرد هم که کموبیش همه جا هستند و بعضاً روی این پلها به چشم میخورند. در نهایت میمونها هم هستند که مرتباً از روی میلههای دو طرف پل عبور میکنند و صحنههای تماشایی را بهوجود میآورند.
گروه ایرانی بالاخره از روی پل معلق پرترافیک منطقۀ لاکشمنجولا عبور میکند و به آن سوی پل میرسد. درست در انتهای پل و در آن سوی رود گنگ یکی از معابد بزرگ و دیدنی منطقۀ هیمالیا به نام ترایامباکشوار بنا شده است که از دوردستها قابل رویت است و به طرز باشکوهی خودنمایی میکند.
معبد ترایامباکشوار دارای 13 طبقه بوده، بیش از 1500 پله دارد و معماری آن به شکل هرم است. برای ورود به آن باید کفشها را از پای درآورد. پهنای ساختمان در قسمت پایین بزرگ است و طبقه طبقه از وسعت آن کم میشود. محفظههایی در طبقات پایین تعبیه شده و مجسمههای مختلفی در آنها نصب گردیده است. دکههای کوچکی هم در این طبقات وجود دارد که بیشتر بدلیجات ارائه میکنند. تعدادی از خانمهای ایرانی که سن و سال بالایی دارند از آمدن به این معبد مرتفع خودداری میکنند، تعدادی هم در بین طبقات به تدریج از آمدن باز میمانند و در نهایت، تعداد اندکی به انتهای معبد یا همان طبقۀ سیزدهم میرسند. از طبقۀ سیزدهم تا پایین که ارتفاع زیادی دارد، کل منطقۀ هیمالیا قابل رویت است. جریان رود گنگ که از ارتفاعات هیمالیا سرازیر شده، کوههای بلند پوشیده از جنگلهای سرسبز، معابد، آشرامها، هتلها، رستورانها، فروشگاهها، خانهها، سکوهای سیمانی بنا شده در دو طرف رود، قایقهای بادی که روی آنها افرادی با کلاه ایمنی و جلیقۀ نجات نشسته و به ورزش رفتینگ مشغولند، همه و همه صحنۀ پانورامایی را بهوجود میآورند که برای همیشه در یاد و خاطرۀ یکایک زنان ایرانی ماندگار میشود.
گروه پس از تماشای تریامباکشوار به دیدار دیگر جاذبههای این منطقه میپردازند. از جمله جاذبههای لاکشمنجولا، تعدد کلاسهای یوگاست. به جرأت میتوان گفت قدم به قدم، کلاسها و مراکز یوگا با سبکهای مختلف در دو طرف این منطقه از رود گنگ به چشم میخورد که آیینگاریوگا، شیواناندایوگا، آشتانگایوگا، کندالینییوگا، آناندایوگا، آنوسارایوگا، انیگرالیوگا، تریپالو-وینیآسا و ... از جمله آنهاست. گروه پس از تماشای فروشگاهها و دیدار از مراکز خرید منطقۀ لاکشمنجولا، با اتوموبیل جیپ فاصلۀ لاکشمنجولا و رامجولا را میپیماید. سپس پیاده به هتل مراجعت کرده و به استراحت میپردازند.
صبح چهارمین روز، گروه آماده است تا ریشیکش در منطقۀ هیمالیا را به قصد شهر هاریدوار ترک کند. هاریدوار در مسیر جادۀ ریشیکش-دهلی قرار دارد و حدود یک ساعت و نیم با ریشیکش فاصله دارد. اتوبوس حامل گروه ایرانی ساعت 7 صبح از ریشیکش حرکت میکند و حدود ساعت 8:30 در هاریدوار و در منطقۀ گات که دقیقاً کنار رود گنگ است، توقف میکند.
گات منطقۀ وسیعی است که در آن بخشی از رود گنگ جاری است، تعدادی معبد در این منطقه وجود دارد. طبق معمولِ مناطق هیمالیا که سکوهای سیمانی دو طرف رود قرار دارند، در این مکان هم سکوها مملو از جمعیت است و در طول سال میلیونها نفر به قصد رفتن به رود گنگ، در این مکان حضور مییابند.
هاریدوار شهر بزرگی است مملو از معبد و هتل و آشرام و مسافرخانه و رستوران و فروشگاه با جمعیتی بسیار زیاد. منطقۀ گات یا همان سکوهای سیمانی دو طرف رود گنگ در شهر هاریدوار جای سوزن انداختن ندارد. در طول سال همه روزه هزاران نفر در این مکان در حال رفتن و بیرون آمدن از آب هستند. زنان هندی با لباس ساری و مردان با نیمتنۀ لخت وارد آب میشوند. گوشه به گوشه در کنار این رود مراسم مذهبی برگزار است و گروههای کوچک دور هم به مراسم پوجاکه عبادت هندی است مشغولند. هندیها اعتقاد دارند آب رود گنگ انرژی فراوانی دارد و با رفتن و غسل کردن به درون آن میتوانند انرژیهای آن را کسب کرده و به خواستهها و آرزوهایشان برسند. آنان تا این حد به رود گنگ اعتقاد دارند که میگویند این رود آرزوی دیرینهشان را برآورده میکند و آنان را به درجات بالا سوق میدهد. آرزوی جمعیت میلیونی هندیها این است که پس از مردن، جسدشان را سوزانده و خاکسترشان به این رود ریخته شود.
زنان ایرانی پس از ساعتی دیدار از مراسم عجیب و غریب این منطقه از هیمالیا، به سمت اتوبوس حرکت کرده و به سمت شهر دهلی ادامۀ مسیر میدهند.
ورود به دهلی در ساعات بعدازظهر و برگشتن به هتل و استراحت، آخرین برنامۀ روز چهارم سفر است.
صبح روز پنجم گروه پس از آماده شدن، عازم دیدار از آثار تاریخی دهلی میشود. ابتدا بنای یادبود مهاتماگاندی مورد بازدید قرار میگیرد و سپس دروازه هند واقع در قلب شهر دهلی که بنایی است عظیم و توسط سر ادوین لیتینز انگلیسی در سال 1931 برای یادبود 90 هزار سرباز هندی ارتش بریتانیا کشته شده در جنگ جهانی اول و جنگ با افغانستان از سنگ ماسۀ قرمز و گرانیت ساخته شده است. ایرانیان همچنین از بنای بیرلامندیر، شاهکاری از معماری قدیم و جدید و همچنین کاخ ریاستجمهوری و ساختمان پارلمان هند دیدار به عمل آوردند.
دیدار از مکان مقدس پیروان آیین سیک که بسیار به اماکن مقدس اسلامی شبیه است و همچنین بازدید از مراکز خرید منطقۀ جانپات از آخرین برنامههای دیدار از شهر دهلی در پنجمین روز سفر است.
در ششمین روز سفر، گروه پس از صرف صبحانه عازم شهر آگرا در 200 کیلومتری دهلینو میشود. حوالی ظهر، اتوبوس به شهر آگرا که بنای تاجمحل در آن واقع است، میرسد و مستقیم به هتل محل اقامت وارد میشود. صرف نهار، استراحت و عصرهنگام عزیمت به سمت بنای معروف تاجمحل و دیدار از آن از جمله دیگر برنامههای این روز است.
33 زن ایرانی پس از ورود به بنای عظیم، منحصربهفرد و پرآوازۀ تاجمحل، تحتتاثیر داستان عشقی که موجب ساخت این بنا شد، قرار میگیرند. بنای تاجمحل به دستور شاهجهان، پنجمین امپراطور گورکانی هند برای یادبود همسر ایرانیتبارش به نام ارجمند بانو بیگم مشهور به ممتازمحل که در سال 1632 میلادی در سفری جنگی به هنگام وضع حمل فوت میکند، ساخته می شود.
گروه پس از دیدار از این بنا که امروزه جز عجایب هفتگانۀ جهان به حساب میآید، بنا را ترک میکند و به سمت هتل حرکت مینماید.
صرف شام و استراحت پایان برنامههای ششمین روز است.
روز هفتم، ایرانیان پس از صرف صبحانه، عازم برگشت به شهر دهلی میشوند. حوالی ظهر اتوبوس وارد شهر دهلی میشود. آنها پس از ورود، عازم دیدار برخی اماکن دیدنی شده و درنهایت رهسپار یکی از مهمترین مراکز خرید شهر دهلی به نام آمبیانسمال که در نزدیکی فرودگاه قرار دارد میشوند.
بودن و ماندن و چرخ زدن و خرید کردن در بزرگترین مال یا همان بازار خرید برای چندین ساعت، آخرین برنامۀ دیدار گروه ایرانی از شهر دهلی است.
عزیمت به فرودگاه، انجام تشریفات گمرکی، دادن چمدان و گرفتن کارت پرواز، مهر کردن گذرنامه، ورود به سالن خروجی فرودگاه و آماده شدن برای بازگشت، آخرین اموری است که گروه مجبور به انجامش است. 33 زن ایرانی پس از یک سفر 8 روزه در ساعت 4:30 صبح روز یکشنبه دوم مهرماه با کوله باری از خاطره و تجربه به فرودگاه امام تهران وارد میشوند.
بنای یادبود مهاتما گاندی در سال 1948 میلادی پس از قتل وی ساخته شد. این بنا یک سکوی چهارگوش ساده از مرمر سیاه میباشد و خاکستر حاصل از سوزاندن جسد مهاتما گاندی در آن قرار دارد. این سکوی سیاه در مرکز چمنزاری آرام و دنج واقع شده و تنها تزیین آن گلهای زرد و زیبایی هستند که به طرز فوقالعاده زیبایی همه روزه روی آن قرار گرفته و آن را زینت میدهند. یک شعله گاز داخل شیشه نیز دائما در حال سوختن است. سادگی فوقالعاده زیاد این سکوی سیاهرنگ یادآور زندگی خاکی و سادۀ گاندی است و این میدان سبز در خاک نشسته دارای آرامشی است که هر بینندهای از جمله زنان ایرانی بازدیدکننده را به سوی خود فرامیخواند و درواقع تداعیکنندۀ صلحطلبی گاندی میباشد.
ماهتما گاندی در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و در 13 سالگی عازم انگلستان میشود. در رشتۀ حقوق تحصیل میکند و بعدها پس از مراجعت به هند تصمیم میگیرد کشورش را از استعمار انگلستان رها سازد. با سالها تلاش شبانهروزی سرانجام موفق به انجام این کار میشود و هند را از استعمار نجات میدهد.
ماهتما گاندی گیاهخوار سادهزیست و بسیار پایبند به اصول اخلاقی بود. او حتی در زندگی زناشویی خود ار روابط جنسی پرهیز میکرد. او در سن 79 سالگی توسط هندوی متعصب ترور شد .
جسد اوو در راجکات مکانی در دهلینو سازنده شد و پس از سوزانده شدن در همان مکان بنایی یادبودی برای او احداث شد. سالانه میلیونها نفر از نقاط دور و نزدیک جهان از آن دیدار میکنند و با آراء و اندیشههای این مرد تاریخ آشنا میشوند.