آشنایی با وریتیها
گردآوری و ترجمه: بهاره جعفری صمیم
پاتانجلی در شروع یوگاسوتراها به پرتوجویان اعلام میکند که یوگا آرام کردن امواج ذهنی است. به این امواج ذهنی در ادبیات پاتانجلی وریتی1 گفته میشود. ما به جای اینکه خود را با خودِ ابدیمان که در لایههای زیرین وجودمان قرار دارد بشناسیم، به اشتباه برای نوسانات ذهنیمان ارزش و هویت قائل میشویم. هدف نهایی یوگا تجربۀ خودِ حقیقی است و نه اجرای دقیق حرکت ایستادن روی دست. آساناها و سایر تمرینات یوگا درواقع زمینهای حاصلخیزی هستند برای شناخت وریتیها و چگونگی تأثیرشان بر ما؛ چه روی مت یوگا و چه در زندگی روزمره.
سوترای پنجم:
"Vrittayah panchatayyah klishta aklishta"
Vṛttayaḥ جمع vrtti: حالتها، تغییرات و کارکردهای ذهن
Pañchatayyaḥ: پنج نوع، پنج گروه
Kliṣhṭa: دردناک، زیانبار
Akliṣhṭa: غیردردناک، غیرزیانبار
به گفتۀ پاتانجلی در سوترای پنجم، ما پنج نوع وریتی را تجربه میکنیم که شناخت بعضی از آنها آسان است، ولی بقیه پنهان هستند و یا شناخت آنها دشوار است. وریتیها میتوانند دردآور (Klishta) یا بدون درد (Aklishta) باشند و ما آنها را به صورتهای زیر تجربه میکنیم (سوترای ششم):
1. ادراک صحیح (پرامانا2): آنچه که بر اساس واقعیت یا مشاهده درمییابیم؛
2. توهم (ویپاریایا3): برداشتهای اشتباهی که منجر به نتیجهگیریهای نادرست میشوند؛
3. تخیل (ویکالپا4): برداشتهای خیالی و مبهم؛
4. خواب (نیدرا5): عدم وجود تفکر خودآگاه؛
5. خاطره (سمریتی6): یادآوری افکار و حوادث گذشته.
بعضی از این وریتیها در بیداری، برخی به هنگام رؤیا و بقیه در خواب ظاهر میشوند. افکار مربوط به ادراک صحیح، توهم اشتباه، و تخیل در حالت بیداری اتفاق میافتند که البته تخیل گاهی میتواند در حالت رؤیابینی هم پدید بیاید. در زمان خواب عملکرد ذهن به گونهای است که تمام محتویات خود را مسدود میکند. یادآوری خاطرات، تغییرات ذهنی است که میتواند در هر سه حالت بیداری، رؤیابینی و خواب عمیق اتفاق بیفتد.
هر گونه تغییری میتواند تا حدودی موجب تلاطم میدان ذهن شود که برخی بیضرر و برخی زیانبار هستند. مثلاً تخیلات و ادراکات نادرست ناشی از ترس، ترس را تداوم میبخشند؛ درحالیکه تصور حضور خدا، عشق و ایثار را به ذهن القا و ترس را دور میکند. اضطراب نشأت گرفته از عدم ثبات بازار سهام، ذهن را پریشان میکند؛ بنابراین، این نوع اضطراب یک تغییر ذهنی زیانبار یا دردآور است. از طرفی، تلاطمی که به دلیل شنیدن یک گفتار معنوی در فرد ایجاد میشود، میتواند شجاعت و غیرت انجام یک کار سودمند را به ذهن فرد القا نماید و بدین ترتیب این یک وریتی بدون درد است.
در روانشناسی مدرن به این دو دسته وریتی، افکار منفی و مثبت گفته میشود. تغییرات ذهنی اگر با احساسات منفی از قبیل خشم، ترس، نفرت، حسادت، خودخواهی، وابستگی، و غم همراه باشد «افکار منفی» و زمانی که با عشق، محبت، امید، مهربانی و بخشندگی همراه باشد «افکار مثبت» نامیده میشوند. بیشتر ما میدانیم که افکار و احساسات منفی برای سلامت مفید نیستند، ولی باز نمیتوانیم آنها را متوقف کنیم. همچنین واقفیم که افکار مثبت برای سلامتی سودمندند، ولی قادر نیستیم به صورت ارادی آنها را ایجاد کنیم. ذهن بر اساس برداشتهای ظریفش از گذشته، به تولید افکار مثبت و منفی ادامه میدهد و ما بهعنوان موجودات آگاه، گاهی میبینیم که بازیچۀ نیروهای قدرتمند ذهنمان شدهایم.
یوگیها معتقدند تا ذهن هست، نوسانات ذهن نیز هست و اگر سعی نکنیم به شکلی آگاهانه مسئولیت خود را در اختیار بگیریم، ذهن همچنان تحتتأثیر برداشتهای دقیقی که از گذشته دارد عمل خواهد کرد. برای فرار از گذشته و ساختن آیندهای لذتبخش، باید یاد بگیریم قدرت اراده و عزم راسخمان را در زمان حال به کار گیریم. این قدرت که سامکالپا شاکتی7 نامیده میشود یک صفت ذاتی هوشیارانه است که ذهن را برای کشف آگاهی خود به کار میگیرد. با استفاده از قدرت عزم و اراده میتوانیم چرخۀ برداشتهای موشکافانه از گذشته را که موجب افزایش نوسانات ذهن شده و خود مجدداً باعث برداشتهای ظریف دیگر میشود متوقف کنیم. پرورش نیروی عزم و اراده، تمرین معنوی نامیده میشود.
ما در حین اجرای آسانا حساسیت خود را نسبت به اینکه کدام عضلات درگیر و کدامها رها هستند، تنفسمان باید چگونه باشد، تفاوت کشش و فشار و ... بالا میبریم. همچنین یوگا به ما میآموزد بین امواج فکری تفاوت قائل شویم و در پرورش آگاهی، رسیدن به ادراک صحیح، و شناخت سایر وریتیها (ویپاریایا، ویکالپا، نیدرا، اسمریتی) به ما کمک مینماید. این امر ممکن است ساده به نظر برسد ولی در عمل دشوار است.
بهعنوان مثال وقتی به قصد مدیتیشن کردن روی زمین مینشینیم، هدفمان مشاهدۀ افکار است. درست مثل تماشا کردن ابرهایی که در دل آسمان حرکت میکنند. اما در عمل برخی فکرها بیشتر توجهمان را جلب میکنند و بیشتر از همه، تصاویری خلاقانه از کارهایی که در آن زمان در دست انجام داریم ذهنمان را اشغال میکنند. این یک شکل از تخیل (ویکالپا) است. اگر این ابرها را دنبال کنیم، مراقبهمان تبدیل به تخیلات محض میشود.
اگر بخواهیم سرکوبشان کنیم، مراقبه به زد و خورد ذهنی میانجامد ولی اگر اجازه بدهیم مانند حباب به سطح بیایند و خودشان از ما دور بشوند، با گذر زمان اهمیتشان را از دست میدهند. درست شبیه نوشابۀ گازداری که وقتی درش باز باشد، سرانجام گازش را از دست میدهد و آرام میشود. وقتی این وریتیها قدرت جلبتوجهشان را از دست میدهند، ذهن در سکوت، استراحت مینماید.
اما زمان نمیتواند بهتنهایی وریتیها را متوقف کند. آرام کردن امواج ذهن به تمرین مخصوص نیاز دارد. این امر حتی در مورد وریتیهایی که بهراحتی قابل تشخیص هستند نیز صادق است، چه رسد به موضوعات دردناکی که در اعماق چیتا مدفون کردهایم. آنقدر عمیق که دیگر برای ما قابل تشخیص نیستند و یا متوجه تأثیر بازدارندهای که بر ما دارند نمیشویم. اینها یا خاطرات ناخودآگاه (اسمریتی) هستند یا دروغهایی که آنقدر به خودمان میگوییم تا بالأخره خودمان هم باورمان میشود (ویپاریایا).
دلیل این اتفاق آن است که ذهن و بدن هر دو به انبار دردهای (فیزیکی و احساسی) گذشته تبدیل شدهاند. همانگونه که راما جیوتی ورنون8 اغلب به شاگردانش یادآوری میکند، «آنچه نادیدنی است باید پیش از اینکه بتواند به چیز دیگری تبدیل شود، قابل دیدن گردد.» آسانا و سایر تمرینات به ما کمک میکنند اعماق بدن و ذهنمان را هم بزنیم تا وریتیها سریعتر به سطح بیایند. همۀ ما در کلاس یوگا این تجربه را داشتهایم که انگار چیزی از عمق وجودمان مثل حباب بالا آمده است. یا دچار یک لحظۀ اکتشافگونه شدهایم که نشانۀ ادراک صحیح بوده است. وقتی به مرحلهای برسیم که وریتیها و نحوۀ عملکردشان را در درون خود تشخیص بدهیم، نوسانات حواسپرتکن آنها کاهش مییابد و میتوانیم کنه یوگا را تجربه نماییم.
منابع:
1. http://www.yogabasics.com/connect/getting-to-know-the-vrittis/
2. https://yogainternational.com/article/view/yoga-sutra-1-5-translation-and-commentary