متن حاضر مصاحبهای است که یوگا جورنال در سال 2002 میلادی با گیتا آینگار، انجام داده است؛ دربارۀ شفا یافتن، پرورش پیدا کردن و راه و رسم زندگی آموختن زیر روشنایی نور پدرش |
گیتا آینگار به این سادگی خسته نمیشود.
او در آخرین روز از یک همایش 5 روزه در پاسادنا، کالیفرنیا، تعدادی از مربیان را به اتاقش در هتل به صرف غذای هندی دعوت کرده بود. من خستهتر از آن بودم که بروم این جمله را پاتریشیا ولدن مربی ارشد با خنده عنوان کرد، با ذکر این نکته که این دعوت، نمونه بارزی از خستگی ناپذیر بودن دختر ب. ک. اس آینگار میباشد:
«درست مانند زمانیکه گیتا در پونا تمام مدت در حال خدمت کردن به خانواده، مؤسسه و شاگردانش میباشد» همین بخشندگی و بزرگواری گیتا باعث شده است که او یک تور یک ماهه در طول آمریکا را قبول کند. اکثر یوگیهای آمریکایی خارج از انجمن آینگار، ب.ک.اس آینگار را میشناسند، تعداد اندکی از آنها با گیتا آینگار آشنا هستند.
افراد زیادی از طریق مؤسسه آینگار سالهای زیادی نزد گیتا، در پونا، هند- در مؤسسه بزرگداشت «رامامنی» شاگردی کردهاند جایی که او و برادرش «پراشانت» اکثر کلاسها را اداره میکنند.
افراد زیادی کتاب یوگای او را مطالعه کردهاند و خواندن آن را به دیگران نیز توصیه نمودهاند «جواهری برای بانوان» (انتشارات تایم لس1995). افراد زیادی به گیتا عشق میورزند و برای او احترام خاصی قائل هستند. گیتا 57 ساله، معلمی توانا و در عین حال سختگیر میباشد. ظاهراً این رسم وجود داشته است که مربیان ارشد آینگار، او را در کلاسهای روزانه آسانا و پرانایاما با حمایت و حرمت خاصی در انجام حرکات، راهنمایی کردن برای انجام صحیح آنها و کمک رساندن به شاگردان همراهی میکردند.
تعداد زیادی از مربیان در حضور عموم به خاطر مهربانی، سخاوت و بخشندگی گیتا با بغض و چهرهای اشکآلود از او قدردانی مینمودند. گیتا زندگی راحتی نداشت، در سن 9 سالگی دچار یک بیماری حاد کلیوی شد، مطابق گفتههای پدر، او دو راه داشت: یا اینکه یوگا را انتخاب میکرد، یا باید منتظر میماند که ببیند مرگ چه وقت به سراغش میآید. نظر به اینکه خانواده پول کافی برای درمان او نداشت.
در سال 1973 مادر گیتا، «رامامنی» (نام مؤسسه به عنوان یادبود و بزرگداشت هم نام او میباشد) ناگهان فوت کرد. اکنون میبایست سرپرستی خانواده را بر عهده میگرفت. گیتا خود وظیفه پخت و پز را عهده دار شد و بسیاری از کارها و مسئولیتهای اداری و اجرایی مؤسسه برعهده او بود. «او به تمام نامههایی که برایش فرستاده میشد جواب میداد» این جمله را یکی از مربیانی که برای هشتادمین سالگرد تولد ب. ک. اس آینگار در پونا حضور داشت.
در سال 1998 بازگو کرد، در آن مراسم تعدادی از شرکت کنندهها سعی داشتند که توجهات را به سمت گیتای دوست داشتنیشان جلب کنند،
چند روز قبل نیز تولد او بود، اما گیتا آن محل را ترک کرد، با این اعتراض که آن مراسم برای او نبوده و او شایستگی و لیاقت این همه احترام را نداشته است.
برای من حیرتآور بود که بدانم زمانی که گیتا وارد پاسادنا شد چه احساسی داشته است، هنگام ورود او به سالن، یوگیها در حال گفتگو با هم بودند و با حضور او همه فوراً به نشانه احترام، سکوت اختیار کردند. گیتا آینگار صبوری و نظم را از پدر، و مهربانی را از مادر به ارث برده بود. او روز مادر را با یک یادداشت سرشار از احساس و علاقه تبریک میگفت. گیتا دارای حس شوخ طبعی شیرین نیز میباشد.
او بارها در طول همایش، با شاگردانش به خاطر تنبلیشان شوخی میکرد و ذهن آنها را در طول تمرین با مهارت خاصی از درد و ترس منحرف مینمود و در مواقعی دیگر معلمی سختگیر میشد و همچون مربیان زحمت کش، فداکار و مسئول از تنبلی و عدم همکاری شاگردان خود دلخور میشد. «بعضی میگویند که ما سخت گیر هستیم آینگار این جمله را زمانی که در حال انجام یک آسانا بودیم گفت.» اما اگر کف دست خود را به طرز صحیحی قرار دهید من فریاد نمیزنم، چه چیزی باعث میشود توجهتان را از کف دست منحرف کنید؟ هر درسی که آینگار به ما میداد مثل این بود که ما دین خود را از طریق تلاش و کوشش، نسبت به یوگا ادا میکنیم. در ورای تمرینات او یک جمله زیبا نهفته است: «ذهن کوچک: دستانی بسته. دستان شما باید برای بخشش باز باشند.» دستان آینگاربرای بخشش همیشه باز هستند. او علاقۀ چندانی به نازپرورده بار آوردن خود و یا کس دیگری ندارد.
او ادراک و یافتههای خود از دنیای بزرگ یوگا را هرگز دست کم نگرفته است. «من می دانم که چه کارکنم» گیتا این جمله را بیان کرد و به این نکته اشاره کرد پدر من هم به کاری که انجام میداد واقف بود» این تأثیر پذیری از معلمش بوده است که او اکنون برای روشن کردن ذهن آمریکاییها حضور دارد. گیتا همیشه برای پاسخ دادن مشتاق و آماده میباشد. با اقتدار و زیرکی. مأموریت و رسالت او آشکار است: «حضور و ایستادگی زیر روشنایی نور پدر و روشن کردن راه سایر افراد».
یوگا جورنال: شما در مورد علاقه به یوگا، در آمریکا گفتید: «این علاقه نباید آتش سوزاننده باشد» لطفاً راجع به این جمله توضیح دهید؟
گیتا آینگار: علاقه و پیشرفت در یوگا همیشه خوشایند بوده است. برای من اعتیاد به یوگا بسیار بهتر از سایر اعتیادها میباشد. آتش علاقه به یوگا باید دائماً روشن باشد و در طول تمرینات معنوی تبدیل به خاکستر نشود، سادانا. علاقه فرد، ساداکا، باید مثبت و پویا باشد. با این حال این علاقه نباید آتش سوزانندهای باشد که جنگل را نابودکند. علاقه به یوگا نباید به بیراهه کشیده شود.
اکثر مواقع فرد به جای آنکه در این راه یک قدم محکم بگذارد و دانستههای خودر ا ذره ذره افزایش دهد، بدون داشتن هدف و زمینهای به اساتید و مؤسسات مختلفی روی میآورد. با این تفاسیر، بدن، ذهن و آگاهی او همچنان گیج میمانند. مراجعه به یک استاد جدید بدون توجه و هضم متدهای استاد قبلی، فرد را به سمت پریشانی و اغتشاش سوق میدهد. فرا گرفتن متدهای یک استاد و ماهر شدن در انجام تمرینات، فرد را به سمت کمال هدایت میکند. اغلب اوقات دردها، مشکلات، ناآرامیها، شک و تردیدها، سوءتفاهمات، تعبیرهای نادرست به دلیل عدم درک و شناخت صحیح از مسائل میباشد و این عدم شناخت منجر به بی توجهی به درون میگردد.
فراگرفتن یوگا نمیتواند مانند غذا خوردن باشد، فرد باید با متدها و تکنیکها خو بگیرد تا بتواند سادانا را در وجود خود بهطرز صحیح و مناسبی هضم کند. این جمله قدیمی را به یاد آورید «یک سنگ غلتان و صاف هرگز با خود علف و خزهها را جمع نمیکند.» و این مانند بی هدفی در ساداکای یوگا میباشد.
یوگا جورنال :
شما به این نکته اشاره کردید که تمام شاگردان راجع به اثر شفابخشی امراض مختلف به وسیله یوگا سؤال داشتند. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟
گیتا آینگار: یوگا بهعنوان یک متد شفا بخش شناخته شده دارای ارزش زیادی برای درمان و پیشگیری میباشد، اما هدف یوگا فراتر از این مسئله بوده به طوری که اثرات شفا بخشی و درمانی یوگا یکی از جنبههای مثبت آن به شمار میرود. بعد از مرحله درمان واثرات شفابخش، این میل در فرد بیشتر شده و برای کشف ناشناختهها فراتر میرود، که این اتفاق ممکن است دیر یا زود رخ دهد.
علاقه و تصور در مورد ساداکا نباید به اثرات درمانی محدود شود، بلکه ذهن هم باید پرورش یابد. برای برطرف کردن اثرات بیماری نیازی نیست که با آن بجنگیم. فرد باید بدن و ذهن خود را بشناسد، پس از آن مشکلات برطرف میشوند و اثرات بیماری از بین میروند. کسی برای به دست آوردن سلامتی نمیتواند از جسم و ذهن خود صرف نظر کند. برای رسیدن به هدف که نزدیکتر شدن به هستۀ وجودی میباشد، از اصول پایه یوگا نمیتوان چشم پوشی کرد.
ما بینش خود را باید متوجه درون نیز بنماییم. فرد باید بیاموزد که به درون خود نیز نگاهی بیاندازد تا احساسات و حالات روانی خود را نیر درک کند. فرد باید بیاموزد که مشکلات و مسائل ذهنی، روحی خود را مشاهده نموده و خود را بهتر شناخته، رفتار خود را اصلاح کرده تا به یک مرحله خود آگاهی در هر مکانی و زمانی برسد. فرد نباید تنها به فکر بهبود جسم و مشکلات فیزیکی خود باشد.
زمانی که وضعیت بدن خود را در آساناها و یا متدهای تنفسی در پرانایاما تصحیح مینماییم. تنها این نیست که ما وضعیت ماهیچهها، استخوانها و تنفسها خود را کنترل میکنیم. بلکه ما درون خود را نیز احساس کرده حالات خود را بهتر درک کنیم. مانوس شدن و درگیر شن آگاهی در آساناها آرام آرام و با هوشیاری صورت میگیرد.
یوگا جورنال: شما دکتر آیورودیک هستید. چقدر مفاهیم آیورودیک برای شاگردان یوگا لازم میباشد؟
گیتا آینگار: خوب، هر علم و دانستهای در زمینه علوم درمانی میتواند حامی خوبی برای تمرینات یوگا باشد، خواه آیورودا باشد، خواه پزشکی و خواه هومیوپتی. هرچند که آیورودا جدا از جسم، جنبههای ذهنی، روحی، روانی و معنوی فرد را نیز در نظر میگیرد. بنابراین اگر درکنار آناتومی، روانشناسی و عصب شناسی، فرد ساختار سرشتی که سه گونه میباشد: ساتوا، راجاس، و تاماس و سه عنصر: واتا، پیتا و کافا (باد، آتش و باد) را درک کند میتواند تصویر شفاف و واضحی همچون اشعه ایکس از بدن و مغز خود داشته باشد. با این تفاصیل تا حالا یک درک عینی از قضیه استنباط شده است.
با این پیش زمینه از درک عینی، یوگا کمک شایانی به سوق دادن آن به یک درک ذهنی مینماید. برای مثال، پدر من شانس این را نداشت که آیورودا بخواند، اما علاقه، تمرینات و درگیریها و تمرکز عمیق در یوگا باعث شد که جسم و روح خود را عمیقاً درک کند. درواقع، روش او در تمرینات، آموزش دادن و درمان همگی بر اساس تجربیات خودش بوده است.
او از جسم و روح خود بهعنوان یک ازمایشگاه استفاده نمود تا آنجا که در حال حاضر روشهای درمانی او جهانی شدهاند. من تنها بعد از تحصیل و کسب دانش در مورد آیورودا فهمیدم که چقدر تجربیات پدرم به آن نزدیک میباشد. من بعد از اینکه درک لازم و کافی از علم یوگا کسب کردم به آیورودا روی آوردم. فرد باید ابتدا بر روی یوگا که موضوع اصلی میباشد تمرکز کند. اما درک صحیح از علومی همچون آیورودا نیز میتواندکمک بزرگی در شناختن «خود» کند.
یوگا جورنال: شما شاگردان را تشویق میکردید که خودشان از حرکاتی که انجام میدهند به درک و شناختی از بدن برسند. یک شاگرد اگر به درکی مغایر با استاد خود رسید تکلیفش چیست؟
گیتا آینگار: منظور من این نبود که شاگردان باید آساناها را از طریق بدنشان درک کنند، بدن تنها وسیله است. فرد باید آگاهی کامل و وسیعی از آساناها داشته باشد. اما کسی که در حال انجام آسانا میباشد باید بدن خود، چه درون چه بیرون را احساس کند. برای درک آگاهی، فرد علاوه بر اینکه روی ذهن متمرکز است باید بدن خود را نیز به همان اندازه مورد توجه قرار دهد تا هر دو با هم نیروهای درونی را بیدار کنند و این یک سادانای واقعی و صحیح در یوگا میباشد زمانی که من از شاگردانم میخواهم که هنگام انجام آساناها درون خود را احساس کنند و یا نگاهی به درون بیاندازند در واقع میخواهم که جایگاه صحیح ذهن و آگاهی را به آنها نشان دهم. این جایگاه، هنر درک کردن احساسات درونی و بیرونی میباشد.
زمانی که یک مربی در حال آموزش است، درست است که شاگرد باید از مربی خود تبعیت کند، ولی این بدان معنا نیست که شاگرد از تجربیات خود استفاده نکند. زمانی که تجربیات و احساسات درونی شاگرد با گفتههای مربی خود مغایرت دارد، این وظیفه شاگرد است که بیشتر تجزیه و تحلیل کند، بیشتر تمرین کند و بیشتر سعی کند که علت این مغایرت را بفهمد، شاگرد باید زکاوت بیشتری به خرج دهد و این مسئله باعث افزایش آگاهی مربی نیز میشود.
هنگام آموزش این چیزی است که من از شاگردانم میخواهم. آنها باید بیاموزند که درون خود را نیز نگاه کنند، خود را احساس کنند، این فقط یک عملکرد بیرونی صرف نیست، بلکه تکنیک درک کردن، احساس کردن نیزمیباشد. این هنر رخنه کردن به درون میباشد. آموزش روشهای فیزیکی آسانا ساده میباشد، اما روشهای ذهنی آن معنادار و عمیق میباشند.
یوگا جورنال: خوانندگان مجله خیلی مشتاق هستند بدانند که احساس شما از اینکه فرزند استادی بزرگ هستید و خودتان نیز ازتکنیکهای پدر در تعالیمتان استفاده میکنید چیست؟ شما درکتابتان جواهری برای بانوان نوشته بودید: «پدر من در یوگا به چشم فرزندش، به من نگاه نمیکرد، بلکه من برای او یک شاگرد بودم». لطفاً بیشتر توضیح بدهید.؟
گیتا آینگار: شخصی مدتها قبل، از من پرسید: «از اینکه زیر سایه پدرت هستی چه احساسی داری؟ و من فوراً جواب دادم من زیر سایه پدر نیستم من زیر روشنایی نور پدرم هستم».
زمانیکه من تکنیکهای پدرم را آموزش میدهم. او دیگر پدرم نیست بلکه گوروی(معلم) من است، من هم مانند هر مرید دیگری، مرید گوروی خود میباشم. اما این پیروی یک تقلید کورکورانه نیست. زکاوت پدر در این راه ثابت شده است. سادانا و تجربیات او نه تنها یک راهنمایی مطلق است بلکه چراغ روشنی برای هدایت ما میباشد. زمانی که من تکنیکهای او را آموزش میدهم، مطمئن هستم که این راه ثابت شده است و راه صحیحی میباشد.
زمانیکه خود من تمرین میکنم اثرات و ارزش آنها را درک میکنم و در آموزش، اثرات آنها را بر روی شاگردانم دیدهام. زمانیکه من با پدرم تمرین میکردم نسبت به دختر خود یک عشق بی بصیرت نداشت، بلکه تمرینات همراه با نظم و انضباط خاصی برگزار می شد. یوگا به نظم و انضباط اختیاج دارد. پدرم، مهربان و دلسوز بود ولی آن را از نظم و انضباط جدا کرده بود. او به ما بهعنوان شاگرد، یوگا را آموزش میداد به طوری که این نظم و انضباط حاکم در یوگا برای منفعت خود ما بود.
یوگا جورنال: شما گفتید که مادرتان علیرغم دلسوز بودن و در عین حال سختگیر بود. شما دلسوزی و مهربانی را برای یک استاد چگونه تعریف میکنید؟ چطور یک استاد میتواند هماهنگی بین دلسوزی و نظم و انضباط را برقرار کند؟
گیتا آینگار: دلسوزی و نظم دو مقوله جدا از هم نمیباشند. آنها دو روی یک سکه هستند. نظم و انضباط بدون مهربانی منجر به اثرات روانی مخرب میشود و مهربانی بدون نظم هم همین اثرات را دنبال دارد، یک استاد نیاز به برقراری هماهنگی بین این دو را دارد. استاد در آموزش و انجام تمرینات باید روش نظم و انضباط را اتخاذ کند. اما نه انضباطی که مخرب باشد، بلکه نظم و انضباطی که به سود شاگردان باشد. نظم و انظباط نباید تحمیلی باشد. باید به گونهای باشد که شاگرد را به سمت کامل شدن سوق دهد.
هر چند که این تغییرات سریع انجام نمیشوند. دلسوزی و مهربانی این استاد است که باعث میشود سختیهای نظم و انضباط صیقل داده شوند و همین امر باعث میشود که شاگردان این راه را با همراه یک انضباط به آرامی دنبال کنند.
برای اطلاعات بیشتر در مورد کلاس یوگا و زمان برگزاری کلاس ها، به صفحه اصلی باشگاه دانش یوگا مراجعه کنید.
بی. کی. اس. آینگار
کالین مورتن
برگردان: حسن نوربخش