مهتاب کلانتری
اگر یک جستجوی کوچک در اینترنت انجام داده باشید یا کتاب مقدماتی هاتا یوگا را به منظور مطالعه ورق زده باشید، میدانید که یوگا 8 مرحله دارد. یوگای هشت مرحلهای پاتانجلی که حدود 8 هزار سال پیش آراسته شد به اصول اخلاقی و اصول پرهیز کردنی و حرکات و وضعیتهای یوگا و تمرینات تنفسی و ... .
پرواضح است که وقتی برای ثبتنام به کلاسهای یوگای عمومی مراجعه میکنید، بلافاصله با توجه به سطح بدنی و آگاهی خود وارد کلاسی میشوید و طبق نظر استاد یا مربی تعلیم دهنده، کلاس با ترتیبهای متنوعی شروع میشود. مثلاً ممکن است کلاسی با شاواسانا یا وضعیت جسد یا وانهادگی با یک تنآرامی شروع شود، بعد به ترتیب حرکات گرم کننده و بعد آساناها. بعضیها ترجیح میدهند از سلام بر خورشید بهعنوان گرمکننده استفاده کنند و بعضیها با حرکات معکوس شروع میکنند. پرانایاما هم معمولاً جزء لاینفک تمرینات یوگاست. البته در اینجا قصد ندارم در مورد طراحی تمرین یا تقدم و تأخر حرکات یا نحوۀ چینش آساناها صحبت کنم. قصدم از طرح چنین مطلبی صحبت در مورد دو مرحلۀ اول یوگا یعنی یاما و نیاماست که معمولاً مورد بیمهری قرار میگیرد. در کلاسهایم اصولاً به پرتوجویانی برخورد میکنم که هدفشان از یوگا فقط انجام دادن آساناهای پیشرفته است و کمتر به ذهن و درونآگاهی اهمیت میدهند.
شاید بهتر بود قبل از شروع یوگا مدتی را به خودشناسی و خودسازی میپرداحتیم در این صورت میتوانستیم امیدوار باشیم که رسیدن به مراحل بالای یوگا و سامادهی هم دور از ذهن نیست.
همانطور که میدانیم و بارها و بارها هم گفته شده است یوگا فقط یک ورزش جسمی نیست، بلکه یک ورزش ذهنی و درونی است با گرایشی انساندوستانه. اما آیا هیچگاه به مفهوم آن فکر کردهایم؟ از میان 8 مرحلۀ یوگا، 4 مرحلۀ ابتدایی آن برای انسان امروزی کاربرد فراوانی دارد و با عمل به آنها میتوان بر زندگی شخصی و اجتماعی تأثیرات زیادی گذاشت.
شاید اگر به انسان امروزی بگویید برای شروع یوگا ابتدا باید از یاما و نیاما شروع کند و مدتی را به خودسازی بپردازد، بسیاری عطای یوگا را به لقایش ببخشند و برای همیشه یوگا را ببوسند و کنار بگذارند چون اکثر مردم (تأکید میکنم اکثر مردم نه همه) قصدشان از یوگا، لاغر شدن و منعطف شدن و گاه رسیدن به آرامش و ریلکس شدن است.
همانطور که آساناهای یوگا حائز اهمیت است، یاما و نیاما نیز ارزشمند و مهم هستند. کار کردن در کنار اساتید ارزشمند به من کمک کرد تا برای آموزش یاما و نیاما در کنار آسانا و پرانایاما در کلاسهای یوگا، به یک انگیزۀ واحد برسم.
در راستای انجام اهداف یاما نیاما، یک سری روزههای هدفمند وجود دارند که بسیار مؤثرند. همزمان که پرتوجویانم به آموزش و یادگیری آساناها میپردازند، یاما و نیاما را، که از آن بهعنوان اصول اخلاقی یوگا یاد میشود، نیز در برنامۀ زندگی و تمریناتشان میگنجانند. میدانند که یوگا میکنند تا از آنها انسان بهتری ساخته شود پس رسیدن به این هدف یک سری تمرینات منظم و منسجم را میطلبد هم بدنی هم ذهنی هم درونی و هم فکری.
ما تمرینات یاما و نیاما را به صورت روزههای ماهیانه برای پرتوجویان در نظر میگیریم و آنها خود را ملزم به اجرای آن در طول یک ماه میدانند. البته اضافه کنم این به آن معنا نیست که بعد از اتمام دورۀ روزه، ضرورتی برای اجرای آن نیست، بلکه روزۀ بعدی به قبلی افزوده میشود. از آنجاییکه اگر ما در امری 21 روز مداومت بورزیم آن امر عادت ما میشود، پس این روزهها نقطۀ عطفی برای ایجاد عادات خوب جدید و ترک احیاناً عادات نازیبای قبلی میشود.
کلاس یوگای کودکان تهران در دانش یوگا
نگاهی گذرا به یاما و نیاما
یاما به معنای کنترل است و منظور از آن، اجتناب از انجام یک سری کارها و واکنشهای رفتاری است که شامل پنج مرحله است:
- آهیمسا (Ahimsa) : عدم خشونت و بیآزاری
- ساتیا (Satiya) : عدم ریا یا صداقت داشتن
- آستیا (Asetia) : دزدی نکردن یا درستکاری
- آپاریگراها (Aparigraha): عدم وابستگی و رها بودن
- برهماچاریا (Brahmacharia): خودداری از تسلیم شدن به تمایلات جنسی، پاکدامنی
نیاما به معنای انضباط شخصی در زندگی و رفتاری و خودشناسی است و کسی که تصمیم به عمل به نیاما میگیرد خود را متعهد به انجام کارهایی میداند و آنها را وارد زندگی شخصی خود میکند. نیاما هم به پنج مرحله تقسیم میشود که عبارتاند از:
- ساواشا (Saosha): نظافت جسم و احساسات و ذهن
- سانتوش (Santosh): رضایت، قانع بودن
- تاپاس (Tapas): تجملات مشکلات زندگی، آرامش
- سوادهیایا (Sowad hiaya): شناخت توانایی ها و ضعف های خود
- ایشوارپرانیدهانا (Ishvarpranidhana): رضا و تسلیم در مقابل خداوند
اولین روزه را معمولاً روزۀ پذیرش در نظر میگیریم. چرا که اصل و مبدأ شروع خودسازی مبتنی بر این اصل است که اول باید روی خودمان، اخلاقیاتمان، ظاهر و باطن وجودمان پذیرش داشته باشیم. چون هرگونه مقاومت و عدم پذیرش مانعی بر سر راه خودسازیست. مثلاً انسانی که در وجودش حس خشم، حسد، کینه، انتقامجویی هست اول باید آنها را شناسایی کند بعد سعی در رفع آنها داشته باشد. پس اول از همه یاد میگیریم پذیرش داشته باشیم و خودمان را با تمام ابعاد وجودیمان با تمام خوب و بدمان بپذیریم، بعد مانع از رشد آن ویژگیهای بد شویم و به مرور آن را در وجودمان ریشه کن سازیم. به این ترتیب پایه و اساس برپایی روزهای دیگر در ماههای آتی گذارده میشود.
تأیید شرایط فعلی به این معنا نیست که باید آن را دوست داشته باشیم، بلکه باید آن را بپذیریم و تشخیص دهیم که همین است. پذیرش واقعیت به سلامت روان ما کمک میکند. باید باور داشته باشیم که رنج و سختی میتواند به زندگی معنا دهد و موجب رشد و خودشکوفایی ما شود. مثلاً هر شخصی تمام اتفاقاتی را که در زندگی تا به این لحظه برایش افتاده و یا اتفاقی که در حال حاضر با آن درگیر است را میپذیرد، چه خوب و چه بد، و همه را موهبتی از طرف خداوند میداند. نه برای اتفاقات خوب خوشحال و نه برای اتفاقات بد ناراحت میشود. مهم این است که بدانیم هر اتفاق برای ما پیامی به همراه دارد و در پس هر حادثهای درسی نهفته است.
با این رویکرد، بار اتفاقات لحظهای برای ما کم میشود و ذهن ما دقیق و هوشیار میگردد، چرا که یاد گرفته است با اتفاقات درگیر نشود و احساسش تغییر نکند و به این ترتیب ذهن هوشیار و دقیق و درست عمل میکند.
روزۀ دوم را میتوان برای کنترل خشم در نظر گرفت؛ با این توضیح که خشم نباید سرکوب شود، بلکه باید کنترل و مدیریت شود. چرا که خشمی که سرکوب شود بعد از مدتی مثل آتشفشانی خفته فوران میکند و همهچیز را نابود میسازد. اول از همه باید خشم را شناخت سپس برای کنترل کردن آن از تکنیکهای مختلفی میتوان استفاده نمود، مثلاً در زمان خشم باید لحظهای از بیرون به خودمان و خشممان نگاه کنیم و ببینیم آیا موردی که برای آن برآشفته و خشمگین شدهایم ارزش این همه خشم را دارد یا خیر؛ چرا که خشم فقط همین ظاهر عصبی نیست و در واقع تأثیرات بسیار عمیق و غیر قابل جبرانی بر درون ما وارد میسازد. به نوعی از درون ما را نابود میکند. مثلاً تأثیر بسیار زیادی بر روی گوارش دارد. اصولاً افراد عصبی مزاج مبتلا به زخمهای گوارشی میشوند. خشم همچنین روی سیستم قلب و عروق تأثیرات منفی بسیاری دارد. آگاهی به این موارد به ما کمک میکند که سعی کنیم بر خشم خود غلبه کنیم و به مسائل زندگی دید بهتر و بیطرفانهتری داشته باشیم. افرادی که در هنگام عصبانیت وسیلهای را پرت میکنند و یا داد میزنند، و همینطور افرادی که خشم خود را میخورند، بیشتر در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی قرار دارند. نباید موقع عصبانیت داد و بیداد کنید، ولی نباید هم خشم خودتان را بخورید، بلکه بهتر است به طور منطقی و صحیح به فردی که باعث عصبانیت شما شده است، بگویید چه احساسی دارید. عصبانیت روی کیسۀ صفرا و کبد نیز تأثیر منفی میگذارد، چون این احساس منفی باعث افزایش ترشح صفرا میشود که در حالت عادی نیازی به این میزان صفرا نیست. زمانی که نسبت به اطرافیان و یا خودتان خشمگین میشوید، بدنتان شروع به تولید هورمونی به نام آدرنالین میکند.
این هورمون در هنگام ترس نیز تولید میشود. ترشح این هورمون باعث بروز دردها و گرفتگیهای عضلانی و همچنین سردرد میشود. شانهها و گردن و کمر نیز جزء اعضایی هستند که مجبورند بار این عصبانیت و فشارهای روحی را تحمل کنند. در نتیجه دچار درد و ناراحتی میشوند. خشم و عصبانیت به سلامتی رحم نمیکند. پس به خاطر قلب خودتان و برای حفظ سلامت کبد، معده، پوست، رودهها، و دیگر اعضای بدنتان، برای هر چیزی عصبانی نشوید. برای زمانی که خشمگین میشوید راهکارهایی وجود دارد؛ مثلاً ترک کردن محل، تنفس عمیق، گوش دادن به موسیقی، خوردن چای، آرام و ساکت نشستن و قرار گرفتن درحالت مراقبه و آگاهی به نفسها.
روزۀ سوم را به آستیا یا دزدی نکردن یا درستکاری اختصاص میدهیم. قابل توضیح است که دزدی کردن فقط بالا رفتن از دیوار منزل مردم و برداشتن وسایل متعلق به دیگران نیست، بلکه هر گونه تجاوز به حریم خصوصی مردم دزدی به حساب میآید. شاید تعبیر سختگیرانهای باشد، اما واقعیت دارد. مثلاً همسایهای که عادت دارد دائماً از چشمی در ورود و خروج همسایۀ خود را کنترل کند، افراط در مصرف آب، تخریب اماکن عمومی، یادگاری نوشتن روی درختان و بناهای تاریخی، نگاه زیر چشمی به گوشی موبایل دیگران در اماکن عمومی، استراق سمع، و ... همه جزء موارد آستیا به شمار میروند. بهطور كلي ميتوان گفت آستيا احترام گذاشتن به حق و حقوق ديگران است. هرگونه چشمداشت به چيزي كه فرد آن را با تلاش خود به دست نياورده باشد (چه در فكر چه درعمل) نوعي دزدي محسوب ميشود. به عبارت ديگر، خواستن چيزي كه حقي نسبت به آن نداريم نيز ممنوع است. با این توضیحات از پرتوجویانم میخواهم که به مدت یک ماه با آگاهی کامل با این روزه همراه باشند.
روزۀ ماه بعد یا چهارم را روزۀ ساتیا یا صداقت در نظر میگیریم. به این صورت که شخص روزه گیرنده خود را در این یک ماه ملزم میداند که صادق باشد. به هیچ عنوان دروغ نگوید حتی مصلحتی! و در تمام موارد راستگو باشد، حتی اگر به ضررش تمام شود. البته اگر راستگویی ما کسی را آزار دهد بهتر است ساکت بمانیم. دروغ نگفتن فقط شامل گفتار نادرست يا دور ازحقيقت نیست، بلكه داشتن افكار خودفريبانه و ياكارهايي كه آنها را ناقص انجام ميدهيم را نيز شامل ميشود. در ساتیا زندگی بر اساس واقعبینی است.
روزۀ ماه پنجم روزۀ بیآزاری است، البته بیآزاری را در روزۀ کنترل خشم هم به نوعی داشتیم اما اینجا تأکید بر بیآزاری نسبت به حیوانات است. مثلاً در این یک ماه اصلاً و ابداً به هیچ حیوانی آسیب نمیرسانیم، حتی حشرات موذی! تا جایی که میتوانیم به حیوانات محیط اطراف خود کمک میکنیم و از آنها حمایت. مثلاً برای پرندگان ارزن میریزیم یا به سگها و گربههایی که صاحبی ندارند و در خیابانها و محیط اطراف منزلمان زندگی میکنند غذا میدهیم.
روزۀ ماه ششم را اختصاص میدهیم به تمرین کتابخوانی. به این صورت که پرتوجویان ملزم هستند در این یک ماه کتابی را مطالعه کنند، معمولاً کتابی معرفی میکنیم که مرتبط با قوانین هستی و شناختن و پاسخ به سؤالات من کیستم، برای چه به این دنیا آمده ام، کی میمیرم و ... باشد و همه به اتفاق آن را مطالعه میکنیم و در جلسۀ آخر ماه زمانی را به بحث در مورد کتاب مورد مطالعه اختصاص میدهیم و از نقطه نظرات یکدیکر آگاه میشویم. البته گاهی همه به یک کتاب واحد دسترسی ندارند و بعضاً تهیۀ کتاب یا مطالعه از روی فایل پی دی اف با گوشیهای دارای سیستم عامل سخت است؛ لذا به پرتوجویان توصیه میکنم که روزانه مطالعه داشته باشند. هر منابعی که در دسترس دارند و حتی میتوانند از کتابهای کتابخانه استفاده کنند. تمام این کارها به منظور رواج فرهنگ خوب زیستن صورت میگیرد.
روزۀ ماه هفتم را روزۀ مهربانی کردن در نظر میگیریم. به این صورت که پرتوجویان ملزم هستند روزانه کسی را خوشحال کنند. یعنی باید در این یک ماه حتماً روزی یکبار کسی را، البته غیر از اعضای خانوادۀ خود، خوشحال کنند. این خوشحال کردن میتواند تماس تلفنی با شخصی باشد که مدتهاست از او بیخبریم یا احیاناً کسی که با او قهر هستیم. محبت کردن به کودکان کار هم بسیار مهم است. آنها که تمام کودکیشان دزدیده شده است و محبت چیزی است که بهندرت دریافت کردهاند. مهربانی کردن میتواند در هنگام رانندگی صورت بگیرد. با راه دادن و دادن جای پارک به رانندهای که عجله دارد. مهربانی میتواند یک نگاه محبتآمیز همراه با لبخندی گرم در مترو و اتوبوس باشد به کسانی که خسته از یک روز کاری به منزل خود برمیگردند. خلاصه اگر خوب به دور و بر خود نگاه کنیم اطرافمان پر است از کسانی که یک لبخند ساده یک روزشان را میسازد.
روزۀ ماه هشتم را اختصاص میدهیم به بخشش. به این ترتیب که باید اول خودمان را از درون و برون ببخشیم. مثلاً اگر در زندگی مرتکب اشتباهی شدهایم و هنوز سنگینی بار آن اشتباه را روی شانههای خود حس میکنیم، آن بار را زمین بگذاریم و خود را ببخشیم. چون مطمئن هستیم خدای مهربان هم به حال بندگانش بسیار بخشنده و رئوف است. بخشش از برون هم مثل اینکه اگر از کسی کینه و ناراحتی در دل داریم کنار بگذاریم و شروع کنیم به بخشایش. در واقع خیلی مهم است کسانی که ما را آزار دادهاند ببخشیم. این روزه در درجۀ اول برای خودمان مهم و مفید است و به یکباره بار سنگینی از روی دوشهای ما برداشته میشود. نداشتن بخشش خلق و خو و انرژی ما را پایین نگه میدارد. افرادی که دیگران را به راحتی نمیبخشند، در خشم باقی میمانند و معمولاً افکار ناراحتکنندهای را در ذهن خود مرور میکنند. گاهی اوقات بخشش را میتوان با چشمپوشی از اشتباههای دیگران ممکن ساخت. اگر به این فكر كنیم كه همۀ انسانها ممكن است خطا كنند، ذهن بیشتر ما را برای آرامش و كنترل هیجانات مان یاری میكند. اگر به یاد بیاوریم ما هم ممكن است خطا كنیم، بخشش دیگران راحتتر میشود. نفرت و خشم مانند سم به انسان صدمه میزند. بخشش مانند پادزهر عمل میکند، بهترین انتقام در برابر دشمنان داشتن یک زندگی موفق و شاد است.
پس تا میتوانیم اول خودمان و بعد دیگران را میبخشیم.
و اما روزۀ ماه نهم؛ تمرین عدم وابستگی یا آپاریگراها. وابستگیهای غیرمنطقی روند زندگی عادی ما را بسیار کند میکنند. وابستگی انواع مختلف دارد. وابستگی ممکن است به نزدیکانمان، اشیاء، شغل، پول، ... باشد. فرد وابسته تمام حالات روحیش در گرو دیگران است. مثلاً اگر همسرش کنارش باشد یا اگر پول زیاد داشته باشد حالش خوب است؛ به محض اینکه یکی از اینها نباشد آشفته و به هم ریخته میشود. تمرین عدم وابستگی تمرینی بسیار مهم و نسبتاً سخت است. در این زمینه من تجربۀ شخصی خودم را بیان میکنم. سالها پیش که هنوز فرزندم کودک خردسال دبستانی بود من بسیار به او وابسته و دائم نگرانش بودم. لحظهای که او کنارم نبود احساس آرامش خیال نداشتم. دائم نگران بودم که الان در چه شرایطی است. آیا حالش خوب است؟ فکر میکردم من باید تمام وقت او را کنترل کنم و مواظب باشم خطری او را تهدید نکند.
یک روز خنک پاییزی به مدرسۀ او رفتم تا مراقب اوضاعش باشم و با معلمش صحبت کنم. کمی زود رسیدم و معلم سر کلاس بود.
من در حیاط مدرسه منتظر بودم که زنگ تفریح به صدا در آمد. تمام بچهها با تمام انرژی و شیطنتهای مقتضی سن خود به بیرون از کلاس دویدند. در راه پلهها همدیگر را هل میدادند و دنبال هم میدویدند. من که تا آن لحظه چنین صحنههایی ندیده بودم کیفم را گوشهای رها کردم و با نگرانی بچهها را دعوت به آرامش کردم. از آنها میخواستم همدیگر را هل ندهند و مراقب باشند، اما در آن همهمه صدای من به گوششان نمیرسید.
این یک تلنگر برای منِ مادرِ همیشه نگران بود که درک کنم کس دیگری از فرزندان ما نگهداری میکند و او کسی نیست جز خدای مهربان.
این ماجرا یک نقطۀ عطف در زندگی من شد و تا به امروزکه فرزندم پسر بزرگی شده است همیشه وقتی نگرانش میشوم او را به دستان امن و گرم خدای مهربان میسپارم.
وابستگی میتواند به هر چیزی باشد و نتیجهاش برای فرد وابسته جز نگرانی، دلشوره، استرس نیست.
تمرین عدم وابستگی را در کلاس از تغییر جا شروع میکنیم یعنی در این ماه همه باید هر جلسه در یک جای کلاس بنشینند. چون اکثراً برای خود یک جا را انتخاب میکنند و همیشه همانجا مینشینند. این یک تمرین ساده ولی ارزشمند است. پرتوجویان باید اگر احیاناً لباسی یا وسیلهای دارند که برایشان ارزشمند است آن را ببخشند. میبایست اگر وابستگی به دنیای مجازی دارند با گذاشتن گوشی خود به کناری برای مدتی در روز سعی کنند این تمرین را انجام دهند.
و دهمین روزه، روزۀ شکرگزاری است. شکرگزاری باعث سرازیر شدن نعمتهای خداوند به زندگی ما میشود و باعث ایجاد حس رضایت. فرد شکرگزار دائماً در زندگی دنبال مواردی میگردد که بابت آن شکرگزار خداوند باشد. شکرگزاری یکی از روشهای مثبتاندیشی و داشتن طرز فکر سالم و باز است. انسان شاکر همواره کانون توجه خود را بر روی مثبتها قرار میدهد و همواره خواهان اتفاقهای خوب است. باید عادت کنیم داشتههایمان را خوب ببینیم. برای شکرگزاری نباید وضعیت ایدئالی داشت. مثلاً فردی که در حومۀ تهران در منطقهای متوسط زندگی میکند ممکن است با دیدن برجهای زعفرانیه در شمال تهران احساس شکرگزاری نکند. یا فردی که ماشین معمولی ایرانی دارد، با دیدن بنز و پورشه احساس شکرگزاری نمیکند. در این مواقع باید موقعیت پایینتر را دید تا بتوان شکرگزار بود و برای موقعیت بهتر تلاش و برنامهریزی کرد. و در نهایت، زندگی خود را با توکل و رضایت به خداوند پیش برد. انسان نباید خود را با کسی مقایسه کند. این کار ممکن است باعث غرور یا حسادت شود. اگر فقط در حوزۀ بدنی و فیزیکی خود دیدی شکرگزارانه داشته باشیم به اندازۀ تمام ثانیههای روز باید از خداوند سپاسگزاری کنیم.
روزۀ یازدهم گردش در طبیعت است. گردش در طبیعت یک راهکار مؤثر برای ایجاد حس خوشبختی است. هرکسی که در جنگل گام گذاشته یا عبور جریان آب رودخانه را از زیر انگشتان پاهایش احساس کرده باشد میداند که طبیعت شادیآفرین است.
هوای تازه و فضای آرامشبخش طبیعت معجزه میکند و میتواند در مدتی کوتاه، دردهای روحی و جسمی ما را تسکین دهد.
باید زمانهایی را به این کار اختصاص دهیم و به طور تکی یا گروهی به طبیعت برویم و از محیط آن استفاده کنیم و پرانا یا نیروی حیاتی جذب کنیم. این کار بسیار در پیدا کردن حال خوب به ما کمک میکند. مخصوصاً رفتن به طبیعتهای بکر و دست نخورده.
و اما دوازدهمین و آخرین روزه؛ میتواند جمعبندی تمام روزهها باشد. زندگی امروزه، دغدغههای فراوانی دارد. بسیاری از ما، وقت آزاد کمی داریم. همین وقت آزاد اندک، بهانهای به دست ما میدهد تا مراقبه را عقب بیندازیم یا اصلاً شروع نکنیم.
باید روزانه به مراقبه پرداخت. مراقبه شاید در ابتدا سخت و بیفایده به نظر برسد، اما با شروع آن و مشاهدۀ اثرات مثبتی که بر ذهن و جسم دارد به انجام آن ترغیب میشوید. مراقبههای روزانه با نگاه کردن به ذهن به نفس و به همهچیز همانطور که هستند. مراقبه باعث افزایش تمرکز و کاهش استرس میشود. البته لازم است اضافه کنم کسانی که استرسی هستند نباید مراقبه انجام دهند، بلکه به جای مراقبه باید بدن خود را در جهات مختلف حرکت دهند؛ مثل تکان دادن دستها و حرکت دادن سرشانهها و کمر و پریدنهای کوتاه و سریع. این کار به نوعی شبیه این است که استرس را از بدن میتکانیم و به روی زمین میریزیم.
باید تمرین کنیم که دائم مشغول مراقبه باشیم. منظور از این مراقبه این نیست که حتماً با پشت صاف و در جای مشخص بنشینیم و به مراقبه بپردازیم، بلکه باید تمرین کنیم که در هر کاری که انجام میدهیم، مثلاً غذاخوردن، کتاب خواندن، حمام کردن، ظرف شستن دقیقاً مشغول به انجام همان کار باشیم. این یعنی دائم در مراقبه بودن.
بسیار سپاسگزارم از توضیحات مبسوط، آگاهی دهنده ، امیدوارکننده و عشق به خود وهستی. پیام زیبای هستی برای شروع امروز من بود. زهره از هامبورگ
خیلی مطالب پر بار و ارزشمندی بود خیلی ممنونم .
بسیار بهره بردم. ممنون.
بسیار مطالب جالب و قابل تاملی بود واقعا از این آگاهی جدید لذت بردم باتشکر
درود بی پایان. خوشی در معاشرت های کلاس یوگا بسیار شادی آفرین است
سلام خیلی عالی بود من چند وقته یوگا کار میکنم و بدون اینکه زیاد متوجه بشم خیلی از این کارها رو انجام میدم و الان فهمیدم که یوگا بدون اینکه حس کنی تو رو به سمت آرامش و خوبی ها هدایت میکنه حتی اگه زیاد توجه نکنی اتوماتیک می ری به سمت چیزای خوب
بسیار عالی بود ممنون بابت مطلب ارزشمندتون
واقعا زیبا بود و به مطالب یوگاه نیاز دارم
مطالب بسیار مفید و ارزنده بود ممنونم بسیار دیدگاهم نسبت به این ورزش تغییر کرد بنظرم کاش میشد این ورزش در طول زندگی انسانها نهادینه شود قطعا دنیا جای زیباتری میشد
مطلب بسیار شیوا و مفید بود.باتشکر
بسیار لذت بردم
بسيار مفيد و با قلم شيوا نگاشته ايد، مايلم بيشتر بدانم ، مدت يك سال هست يوگا ميكنم و بسيار تغيير كردم! سپاس از شما
سلام،بسیار عالی بود .انشاالله موفق باشید
ممنون که نوشتین