وین دایر / مترجم : مژگان بویر احمدی
همیشه بشر برای یافتن پاسخ سؤالهای درونی خود دست به اکتشافات زیادی زده است، اما علوم مختلف نتوانستهاند پاسخی برای قدرت درون انسانها ارائه دهند. حتی نتوانستهاند تعریف درستی از درون ارائه دهند و ما همیشه در این مورد دچار گیجی و سردرگمی بودهایم. حال در اینجا میخواهیم به دو سؤال مهمی که همیشه برای انسانها مطرح بوده است بپردازیم. چرا باید وارد این دنیا شویم؟ و چه رسالتی داریم؟
بهراستی چرا ما باید این دنیا را تجربه کنیم و پس از چند صباحی عمرمان تمام شود؟ چه نکتهای در این داستان وجود دارد؟
همۀ ما در زندگی دنبال آرامش هستیم. اما معمولاً راه رسیدن به آن را نمیدانیم. دست به کارهای زیادی میزنیم که اغلب بیفایدهاند. شاید در ظاهر خودمان را محبوب، جذاب، آرام، و پرانرژی نشان دهیم، اما خودمان میدانیم که داریم نقش بازی میکنیم. پس برای رسیدن به آرامش درونی چه باید بکنیم؟ این بزرگترین سؤال بشر است.
تجربۀ آرامش یعنی انعکاس صدای خدا در هستی. یعنی گوش سپردن به ندای درون. این تجربه آنچنان قدرتمند و نامحدود است که وقتی انسان به این مرحله برسد از تمامی زمانها فراتر میرود. طوری که خودش هم روزی تصورش را نمیکرد. درواقع اتصال به درون یعنی وصل شدن به یک پکیج بیکم وکاست. تأثیر حضور و آهنگ صدای خدا، ملودی زندگیمان را آکنده از عشق و الوهیت میکند. چراکه کار این حضور درواقع کمک به ما در رسیدن به اهداف و رسالتمان است. این ندا مرتباً به شکلهای مختلف در زندگیمان میآید و سعی دارد با ما ارتباط برقرار کند. وظیفۀ ما در اینجا این است که معنا و مفهوم این نداها را بفهمیم و بهراحتی از آنها عبور نکنیم. این نداها از شهود باطنی انسانها، که همه به یک اندازه از آن برخوردارند، بهوجود میآید. مثلاً اگر به زندگی گذشتهتان برگردید حتماً لحظاتی را به یاد میآورید که وقتی میخواستید کاری انجام دهید یا حرفی بزنید، ناگهان واژهای بر زبان شما جاری شده یا آن کار از جایی به شما گفته شده است و این اتفاق به معنای انطباق و جفت شدن صحیح با ساحت الهی است.
این انطباقها نیروهای همتراز را درست روی هم قرار میدهد. آنهم نه بهطور اتفاقی، بلکه به شکل یک پیامد کهکشانی. انسان چیزی فراتر از یک موجود ساده است. ما چیزی در درون خود داریم که هر لحظه آمادۀ انفجار و حرکت است. باید گوش بسپاریم. جاری کردن این حس در زندگی کار خیلی عجیبی هم نیست. کافی است این انرژی را حس کنید و از آن استفاده نمایید. خیلی وقت است که نوع بشر این احساسها را فراموش کرده است. ما قبل از اینکه لباس جسم را بر تن کنیم، بخشی از وجود خدا بودهایم و تمامی ویژگیهای خالق خود را از او وام گرفتهایم. زمانی که به روح معنوی وصل میشویم، پالسهای انرژی مبدأ خودمان را به اشکال مختلفی چون صدا، پیام، تذکر، عشق، شهود، و ... دریافت میکنیم.
باید هوشیار باشیم که در مسیر صحیح حرکت کنیم. بسیار پیش میآید که ما بر خلاف جهت آنچه باید، عمل میکنیم. وقتی از مبدأ روحانیمان فاصله بگیریم، میبینیم که چه شرارتهای دهشتناکی خواهیم داشت و این فقط به دلیل دور شدن از مبدأ خودمان است. ولی با وصل شدن به این نیروی قدرتمند، هرگونه خصلت ناپسند یا بیماری را میتوانیم از وجودمان پاک کنیم و آنگاه است که روح تطهیریافته مسیر را به ما نشان میدهد.
چند توصیه برای پیوند باشهود باطنی
- اول : سعی کنیم هر روز یک فرایند الهی مثلاً هدیه دادن به یک شخص یا مهربانی کردن به او را تجربه کنیم.
- دوم: مراقب باشیم افکارمان از مسیر خارج نشوند.
- سوم: در خلوت خود از پروردگار قدردانی و تشکر کنیم.
- چهارم: به خودمان یادآور شویم که زندگی خوب و زیباست.
- پنجم : بر اموری تمرکز کنیم که معنویتمان را پرورش دهد.
حالا میخواهیم با یک دید تحلیلی وارد زندگی بشر از پیش از تولدش بشویم.
هستی، به شکل هوشمندانهای، همۀ موجودات را در مسیر تعالی هدایت میکند و ما بخشی از این شعور کل هستیم. برای مثال در نظر بگیرید که یک قطره از خون ما کلیۀ خصوصیات وجودی ما را در خود دارد، ولی وقتی از بدن خارج میشود دیگر توانایی برگشتن به بدن را ندارد و پس از مدتی خشک و بیفایده میشود. ما هم زمانی که از مبدأ خود دور میشویم مثل همان قطره خون میشویم فقط با این تفاوت که ما میتوانیم برگردیم و دوباره با مبدأمان متصل شویم. انسانها با رضایت خودشان پا به این دنیای خاکی گذاشتهاند و بارضایت خودشان مسیر تکامل را انتخاب کردهاند. اگر اینجا هستیم دلیلش انتخاب خود ماست.
شهودی که درون ماست مثل مأموری از عالم قبل از تولد، قرار است در این عالم خاکی ما را هوشیار و آگاه کند تا افکارمان خدایی باشد و وجهی باشیم از خالق خود.
هر اتفاقی که در زندگی ما میافتد در کامل شدن طرح الهی نقش پررنگی دارد. همیشه وقتی به یک ناراحتی برخورد میکنید از خود بپرسید این اتفاق چه درسی برای من همراه دارد و بهدنبال جواب آن بگردید. باید به جای مقصر دانستن این و آن و گلایه از تقدیر، پذیرای آموزشهای معنوی باشیم. در خرد لایتناهی، نقص و کمبودی در زندگی ما وجود ندارد. یک آدم نابینا، فقیر، معلول، روانپریش، و ... با همۀ کمبودهایش بخشی از تکامل به حساب میآید. کسی که روشنبین است و از شهود باطنیاش بهره میجوید، قضاوتی نمیکند و بیشتر سپاسگزار است.
مبدأ ما جهان الوهیت و شهود محض بوده است. خودمان به آن منبع اجازه میدهیم در زندگیمان حضور داشته باشد تا به تکامل برسیم. این منبع برای مدیریت ابعاد مختلف زندگی ما چهرهای مادی به خود میگیرد و اینگونه است که ما انسانها بعد از تولد در لباس خاکیمان، کاملاً منکر همهچیز میشویم.
چند پیشنهاد برای پذیرش طرح زندگی خود:
- اول: احساس تعلق و یکی شدن با کائنات را در خود زنده کنیم.
- دوم: به سمت شفا و سعادت حرکت کنیم و به کمبودها توجهی نداشته باشیم.
- سوم: رفتار انسانهایی که در زندگی گذشتهمان مخرب یا نامطلوب بودند را بهعنوان درسهای معنوی بپذیریم.
- چهارم: تصور کنیم قبل از آمدن به عالم خاکی، دلمان میخواست چه مکالماتی با خداداشته باشیم؟
- پنجم: آگاهی و شناختی از مبدأ به دست آوریم و از آن استفاده کنیم.
حال باید بدانیم چرا از دنیای معنویت بیرون آمده و وارد این عالم خاکی شدهایم؟
به یاد داشته باشید که درخت پربار، در ابتدای امر یک دانۀ کوچک بوده که روزی در دل خاک کاشته شده است. ما از ابتدا درخت پرباری بودهایم که برای رشد و تکامل به زمین آمدهایم. بسیاری از انسانها بهخاطر این درخت پربار، انرژی معنویشان را با ترس، استرس، و ... عوض میکنند که نتیجهاش میشود جدا ماندن از بخش معنوی وجود. وقتی وارد عالم خاکی میشویم، آنچه توسط خانواده، جامعه، مدرسه، و رسانهها به ما آموزش داده میشود این است که «تو آنی هستی که کسب میکنی و اگر نتوانستی کسب کنی، آدم بیارزشی هستی.» و این قبیل حرفها و باورها طوری بر ما مستولی میشود که ندای درون ما بهکلی حذف میشود.
ندای درون در تلاش است علت وجودی ما را به ما یادآوری کند. اما ما به او میدان نمیدهیم. پس از مدتی، دیگر صداهای معنوی درونمان را نادیده میگیریم و فاصلهمان از سعادت ابدی بیشتر و بیشتر میشود.
برای برقراری ارتباط مجدد با بُعد معنوی، باید با نقش خرابکارانۀ نفس آشنا باشیم تا متوجه فریبکاریهایش بشویم و بتوانیم ازدامش بگریزیم.
تفاوت پیامهای نفس و الهاماتمعنوی روح
1- نفس میگوید: «تو یک جسم مادی هستی که ناپایدار و فناپذیر است.» و روح معنوی میگوید: «تو فقط یک جسم نیستی، تو دقیقاً مثل من و جاودانه هستی.»
2- نفس میگوید: «تفکرات تو خیلی مهم است.» و روح معنوی میگوید: «تفکرات واقعی که به کمک خدا در درونت رشد میکند مهم است و چیزی غیر آن نیست.»
3- نفس میگوید: «پروردگار میبخشد ولی دوباره پس میگیرد.» و روح معنوی میگوید: «پروردگار همیشه میبخشد و هیچوقت چیزی که بخشیده را پس نمیگیرد.»
4- نفس میگوید: «بد و خوب و زشت و زیبا وجود دارد.» و روح معنوی میگوید: «نباید چیزی را قضاوت کنیم.»
5- نفس میگوید: «عشق و نفرت را برای همه بهکار ببر.» و روح معنوی میگوید: «عشق شامل همه و کل است و منبع الهی چیزی جز عشق لایتناهی نیست. عشق واقعی، بیشرط است.»
6- نفس زیرکانه مجبورمان میکند پیشنهاد نفسپرستانهاش را بپذیریم، ولی روح معنوی مطمئن است که روزی به او میپیوندیم و این همان غایت نهایی و کمال ماست.
7- نفس مجبورمان میکند همواره در گذشته باشیم و زجر بکشیم، ولی روح معنوی از ما میخواهد بخشش و گذشت بدونشرط را سرلوحۀ زندگیمان قرار دهیم و بدانیم معنویترین زمان، زمان حال است. برای رشد بهتر باید در اکنون زندگی کنیم.
این 7 پیام مهمترین پیامهایی است که نفس به ما میدهد. کاری که شما باید در این مورد انجام دهید این است که با مدیریت هوشمندانۀ افکار، صدای نفستان را خاموش کنید تا ندای درونتان را بشنوید.
همۀ ما صدای نفس را در ذهنمان میشنویم. نفس میخواهد با پیامهایش ما را متقاعد کند ما موجود ضعیفی هستیم و قدرتی نداریم. ما باید آگاه باشیم که باید تا جاییکه میتوانیم نفس را ساکت کنیم؛ چرا که هدف آن تنها خیانت به عظمت ماست. اگر اعتقاد داشته باشیم که موجوداتی فناناپذیر و جاودانه هستیم به آرامش بزرگی میرسیم، ترس در وجودمان از بین میرود و با الوهیتمان زندگی میکنیم.
چند پیشنهاد برای اتصال با روح معنویمان:
1- بهعنوان مخلوق بیشترین لذت را از دنیا ببریم و به اشتباهاتمان لبخند بزنیم؛ چرا که ما قدرت عظیمی برای حل مشکلات در
اختیار داریم.
2- وقتی دیگران میخواهند چیزهای نامطلوبی را به ما تلقین کنند، از خودمان بیرون بیاییم، مانند یک تماشاچی، نظارهگر باشیم و به خود بگوییم: «از همراهی با روح
خارج نمیشوم.»
3- حرفهای مخربی را که نفس به ما میزند و ذهنمان را مخدوش میکند قطع کنیم و به فکر کشف حکمت و چرایی اتفاقات زندگیمان باشیم. چراکه هر اتفاقی در زندگی درسی معنوی در خود دارد.
4- به وحدت و یگانگی در هستی توجه بیشتری داشته باشیم و بیاموزیم با روح معنویمان آشتی کنیم و با کائنات
یکرنگ باشیم.
5- در دنیا باشیم اما نه وابسته به آن. هر چیزی که داریم میتواند لحظهای باشد و هر آن در معرض از بین رفتن قرار بگیرد.
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که دوری از خداوند را از وجودمان پاک کنیم و با پایان دادن به این جدایی، زندگی سعادتمندانهای را برای خود رقم بزنیم.
سپاس
تشکر فراوان
ممنون مطلب عالی بود
بسيار عالى
من چطوری صدای تو را بشنوم