کمک به دیگران از نظر فیزیکی و یا به گونهای که باری از دوششان برداریم کار بزرگی است. اما این کمک زمانی بزرگتر است که آن بار نیز بزرگتر باشد و مجبور باشیم که در این کمک کردن از جان و دل مایه بگذاریم. اگر خواستهی یک انسان را به مدت یک ساعت برآورد کنیم در قیاس با کمکی که نیاز وی را یک سال و یا برای همیشه برآورد میکند بسیار ناچیز است. معرفت معنوی تنها چیزی است که میتواند انسان را از زوال نجات دهد. سایر علوم نیاز انسان را به صورت دورهای برآورد میکند. اگر ماهیت انسان تغییر یابد آنوقت تمام خواستههایش برای همیشه از بین خواهد رفت. تنها با معرفت معنوی است که آن قوهی خواسته برای همیشه فناناپذیر باقی میماند. بنابراین کمک به انسان از بعد معنوی عالیترین کمکی است که میتوان به او بخشید. آنکس که دانش معنوی خود را به دیگران میبخشد خیر بزرگی میکند و همینطور ما همیشه فهمیدهایم که نیرومندترین انسانها کسانی هستند که در برآورد نیازهای معنوی به دیگران کمک کردهاند چون این نوع کمک مبنای تمام کارها در زندگی است. انسان پاک و منزه و روحانی در جنبههای دیگر زندگی هم قوی است. بطوریکه با وجود استوار بودن معنویات وی نیاز به برآورد بسیاری از نیازهای فیزیکی نیست. بعد از کمک فیزیکی از نوع معنوی کمک فکری یک موهبتی از معرفت است. چون زندگی واقعی بشر از معرفت تشکیل شده است و جهل برابر است با مرگ و معرفت مساوی است با زندگی. اگر زندگی انسان در جهل و نادانی سپری شود زندگی او هیچگونه ارزشی ندارد.
ما همگي دردنیای آرزوی های کوچک و پیش و پا افتاده خود زندگي ميكنيم. وقتي تلاش براي بيرون آمدن از دنياي كوچكمان مي كنيم با موقعيتهايي كه برايمان ناشناخته است روبرو مي شويم كه با اعتقادات و باورها و با تجربه هاي گذشته هيچگونه همنوايي ندارد. اين تجربه ی کاملأ تازه ونو مي باشد و اين دنیای تازه ما را نامطمئن و نا ايمن مي كند به دليل اينكه ما هيچ كنترلي روي آن شرايط نداريم، به همین خاطر به دنیای عقاید و باورهای خود باز می گردیم و در اين صورت است که كارما يوگا شكست ميخورد.
اگر چه اين راه و طريق، ساده به نظر می رسد، زماني كه تمرين كارما يوگا شروع به تغيير شخصيت انسان مي كند وقتي شخصيت با محدوديت هايش روبرو مي شود پروسه سخت و دشوارآن شروع مي شود. فرد قادر به اجراي كامل هاتا يوگا در مدت زمان بسيار كوتاه مي باشد و حتي فرد مي تواند راجا يوگا و كريا را درمدت زمان خيلي كوتاه فرا بگيرد، اما كارما يوگا در طول زندگي به كمال مي رسد. این تفاوتی در بُعد و جنبه های مختلف شخصيت بشراست . يكباره كارما يوگا در جايي به كمال و يكپارچگي مي رسد كه در آنجا چيزي براي شناختن وجود نداشته باشد. بنابراين بياد داشته باشيد كارما يوگا پروسه ايست كه مي توان از طریق آن ، رهايي را در نوسانات ذهن و تاثیرات منیت گسترش داده ، مركزيت خود را پيدا كرد و به تعادل رسيد.
مفهوم و هدف کارما
کلمه کارما از لغت سانسکریت Kri به معنی "انجام دادن" گرفته شده. هر عملی که انجام میشود کارما است. درواقع معنی این کلمه «تاثیر/ نتیجه رفتار» است. در بحث متافیزیک، بعضی اوقات این کلمه به معنی تاثیرات یا بازخوردهایی است که نتیجهی رفتارهای گذشتهی ما است. اما در کارمایوگا ما فقط با معنی خود کلمه کارما کار داریم. هدف انسان دانستن و آگاهی است. این ایدهآلی است که توسط فلسفه شرق در مقابل ما قرار داده شده. هدف انسان لذت نیست، بلکه دانش است. شادی و لذت پایانپذیر هستند. تصور لذت به عنوان هدف اشتباه است. دلیل تمام بدبختیهای موجود در دنیا این است که انسانها در تفکرات اشتباه خود، لذت را هدف قرار دادهاند. پس از مدتی انسان درمییابد که این لذت نیست که او به دنبالش میرود، بلکه دانستن است، و اینکه سختی و لذت هر دو معلمان خوبی هستند، و او میتواند از بد و خوب، هر دو به یک اندازه درس و عبرت بگیرد. همینطور که سختی و لذت از مقابل او گذر میکنند، تصاویر متفاوتی برای او به وجود میآورند، و نتیجه این ادراک و تاثیرات ترکیبی چیزی است که به آن "شخصیت" انسان میگویند. شخصیت هر انسان چیزی نیست به جز مجموعهای از تمایلات، انبوهی از پیچ و خمهای ذهن او، اگر شخصیت را مورد بررسی قرار دهید متوجه خواهید شد که سختی و لذت هر دو به یک اندازه در شکلگیری آن نقش دارند. سختی و شادی جایگاه یکسانی در تشکیل شخصیت دارند، در برخی موارد رنج و سختی نقش موثرتری نسبت به لذت دارد. به جرات میتوان بگویم در مطالعه و بررسی شخصیتهای بزرگ دنیا دیده شده که در اغلب موارد، رنج و درد معلم بهتری بوده است، فقر درس بزرگتری داده، ضربات و سختیها بوده که آتش درونی آنها را برافروخته، نه تعریف و تمجید.
حال این دانش نیز در ذات انسان است. هیچ دانشی از بیرون منتقل نمیشود، همه چیز درونی است. زمانی که میگوییم انسان چیزی را میداند، به زبان روانشناسی مطلق یعنی چیزی که "کشف میکند" یا "پرده از آن برمیدارد"، چیزی که یک انسان یاد میگیرد، درواقع چیزی است که آن را با برداشتن پرده از روح خود کشف میکند، که یک دنیای بیانتهاست.
عدم فعالیت باید به هر وسیلهای جلوگیری شود. فعالیت همیشه به معنای مقاومت است. ایستادگی در برابر تمام زیان آورهای ذهنی و فیزیکی. و وقتی در ایستادگی موفق شدی آرامش به وجود خواهد آمد. خیلی ساده است که بگویی از هیچ کس متنفر نیستی . ولی ما میدانیم که چنین چیزی عموما در تمرین معنا پیدا میکند. وقتی چشمان جامعه به دنبال ماست ممکن است عدم مقاومت نشان دهیم. اما تمام مدت در قلبهای ما مورد غضب است. ما خواست مطلق آرامش از عدم مقاومت را احساس میکنیم ما احساس میکنیم مقاومت کردن برای ما بهتر است. اگر شما آرزوی ثروت دارید و میدانید که در همان زمانی که تمام جهان به کسی که به عنوان یه مرد تبهکار به ثروت رسیده است توجه دارد شاید جرات نکنید به درون کشمکش ثروت شیرجه بزنید در عین حال مغز شما روزها و شبها در پی پول میگردد. این نفاق و دورنگی به درد هیچ هدفی نمی خورد. شیرجه زدن درون جهان و سپس بعد از گذشت زمان وقتی از تمام چیزهای درون آن زخمی شده و لذت بردهاید چشمپوشی خواهد شد. و سپس آرامش از راه میرسد. بنابراین آرزوی قدرت و هر چیز دیگر شما براورده میشود و بعد از اینکه آرزوهایتان را برآورده کردهاید زمان آن خواهد رسید که بدانید آن ها همگی چیزهای خیلی کوچکی هستند. ولی تا زمانی که این آرزوهارا برآورده کنید و تا زمانی که آن فعالیت را ببینید برایتان غیر ممکن است که به حالت آرامش وقار وتسلیم نفس برسید.این معانی از وقار و چشم پوشی برای هزاران سال گفته شدهاند. هر کسی این چیزها را از دوران کودکی شنیده است و هنوز ما خیلی کم در جهان کسی را میبینیم که واقعا به آن مرحله رسیده است. من بیش از نیمی از جهان را گشتهام و نمیدانم آیا بیست نفر را در زندگیام دیدهام که واقعا آرام و بیمقاومت باشند. هر کسی باید ایده خودش را ادامه دهد و برای انجام دادن آن تلاش کند. آن راه مطمئنی از پیشرفت نسبت به ادامه دادن ایده ی افراد دیگر است که هرگز امیدی به انجام دادنش ندارد. برای مثال ما یک بچه را میگیریم و در ابتدا به او وظیفه ی پیاده روی بیست مایلی را میدهیم. این یکی بمیرد یا یک در هزار بیست مایل را برای رسیدن به پایان خسته و نیمه جان بخزد. آن یکی شبیه چیزی است که ما عموما سعی میکنیم با جهان انجام دهیم. تمام مردان و زنان جهان در هر جامعهای یک ذهن و ظرفیت یا قدرت یکسان برای انجام کارها ندارند. آن ها باید ارزوهای متفاوتی داشته باشند و ما حق نداریم هیچ آرزویی را به تمسخر بگیریم. هر کسی بهترین کاری را که میتواند برای یافتن آرزوهای خودش انجام دهد. هیچ یک درست نیست که ما با معیارهای تو قضاوت شوم یا تو با معیارهای من. درخت سیب نباید با استانداردهای بلوط قضاوت شود و بلوط هم نباید با استانداردهای سیب قضاوت شود. برای قضاوت در مورد درخت سیب باید استانداردهای سیب را در نظر بگیریم و برای بلوط استاندارد های خودش را.
تاثیر کارما بر کارما
کارما در تاثیر خود بر شخصیت بزرگترین قدرتی است که انسان به اجبار با آن سر و کار دارد. بشر مرکز الثقل است و تمام نیروهای جهان پیرامونش را جذب خودش میکند و در این مرکز همهی آنها را در هم میآمیزد. و سپس همه را دوباره در یک جریان بزرگ دفع میکند. این مرکز، انسان واقعی به معنای متعالی و آگاه است و او تمام خیر و شر و خوشبختی و بدبختی جهان را که در پیرامون او جریان دارد به خود جذب میکند و شخصیت و ویژگی خود را با آنها تشکیل میدهد. او به همان انداه که قدرت جذب آنها را دارد به همان میزان نیز میتواند از خود دور سازد.
کارما و اعمال انسانی
تمام اعمالی که ما در جهان میبینیم، تمام حرکاتی که در جامعهی بشری وجود دارد، تمام کارهایی که در پیرامون ما است، صرفا نمایشی از تفکرات و بروز ارادهی بشری است. ماشینها یا ابزار آلات یا شهرها، کشتیها، مردان جنگ همه و همه صرفا بروز ارادهی بشر است و این اراده را شخصیت انسانی تشکیل داده و این شخصیت به موجب کارما بوجود آمده است. بنابراین کارما بروز اراده است. انسانهای با ارادهای که جهان شاهد آنها بوده کارگرانی بزرگ با روح بزرگ و ارادهی بزرگ بودهاند که توانستهاند در جهان دگرگونی به وجود بیاورند. آنها با کار مستمر بر مشکلات فائق آمدهاند.
انسان چیزی را به دست میآورد که برای آن تلاش میکند. این یک قانون ابدی است. شاید اعتقادی بر این نداشته باشیم، اما در دراز مدت به آن باور خواهیم داشت. انسانی در تمام زندگیاش تلاش میکند که ثروتمند شود و ممکن است برای رسیدن به این کار دست به فریبکاریهای زیادی زده باشد اما در نهایت خودش به این نتیجه خواهد رسید که مستحق این ثروت نبوده است و زندگیاش دچار مشکل میگردد. ما چیزی را که برای آن تلاش میکنیم و بدست میآوریم احساس شادی میکنیم. یک احمق شاید همهی کتابهای جهان را بخرد و در کتابخانهی شخصی خود بگذارد، اما در صورتیکه بتواند آنها را بخواند مستحق داشتن آنهاست و این استحقاق را کارما بوجود میآورد. این کارمای ما است که نشان میدهد ما مستحق چه چیزی هستیم و میتوانیم خود را با آن وفق دهیم. ما مسئول اعمال خودمان هستیم و مسئول آنچه هستیم و یا میخواهیم باشیم بسا که ما قدرت بزرگی برای خودسازی داریم. اگر ما اکنون حاصل تلاشهای اعمال گذشتهمان هستیم قطعا آیندهی ما نیز حاصل تلاشهای فعلی ما است، بنابراین باید بدانیم که چطور عمل کنیم. کارما یوگا یعنی انجام کار اما باید دانست اینکه چه کاری پیامدهای رضایتبخشی خواهد داشت. در درون هر انسانی قدرت و معرفتی نهفته است و اعمال متفاوت مستلزم مشقتهای فراوان برای بیدار سازی این دانش و قدرت نهفته در درون است.
انسان به خاطر انگیزههای متفات کار میکند. هیچ کاری بدون انگیزه نیست. برخی میخواهند مشهور شوند و به خاطر شهرت کار میکنند. عدهای میخواهند پول در بیاورند و برای پول کار میکنند. تعداد دیگری میخواهند قدرت کسب کنند و برای قدرت کار میکنند. برخی برای خدا کار میکنند. عدهای دیگر نیکوکار هستند و میخواهند برای بعد از مرگ خود نامی بر جای بگذارند.
کار به خاطر کار
در جای جای دنیا انسانهایی هستند که کار را تنها به خاطر کار انجام میدهند. آنها نه به دنبال نام هستند و نه حتی رفتن به بهشت. آنها کار میکنند چون صرفا میخواهند عمل خیری انجام دهند. انسانهایی دیگری نیز هستند که به افراد فقیر کمک میکنند و در کمک به همنوعان خود انگیزههای بالایی دارند چون اعتقاد قلبی به انجام کار خیر و عشق به انجام خیر دارند. داشتن انگیزه برای نام و شهرت صرفا نتایج ناپایداری دارد. علیالقاعده این نام و شهرت عموما زمانی به سراغ ما میآید که سن ما گذشته و تقریبا عمرمان را کردهایم. آیا مگر کسی بدون انگیزهی خودخواهی دست به کار بزند چیزی عایدش نمیشود. چرا که نه، او به عالیترین مراتب میرسد. تواضع صرفا برای افرادی که صبور نیستند تاوان دارد و شاید این تاوان بیشتر جنبهی سلامت روانی باشد. عشق، حقیقت و تواضع صرفا واژگان اخلاقی نیستند بلکه آرمان متعالی را تشکیل میدهند که جوهرهی قدرت در آنها نهفته است. در وهلهی اول فردی که پنج روز و یا حتی پنج دقیقه کار میکند بدون آنکه انگیزهی خودخواهانهای داشته باشد یا بی آنکه ترس از آتش جهنم یا وعدهی بهشت باشد. در وجودش قابلیتی وجود دارد که او را به یک انسان اخلاقی قدرتمند تبدیل میکند.
حتی پستترین شکل کار هم خوار شمرده نمیشود. چه برسد به مردی که صرفا به خاطر اهداف خودخواهانه و به خاطر شهرت و نام کاری را انجام میدهد. برای اینکه هر شخصی باید برای رسیدن به هدفی باید با انگیزهی متعالی کار کرده و این انگیزهها را به خوبی بفهمد. کار کردن حق است اما ثمرهی آن حق نیست. پس چرا باید نگران نتیجهی کار بود. اگر شما میخواهید به انسانی کمک کنید هرگز به این توجه نکنید که دیگران نسبت به شما چه فکری دارند.اگر میخواهید کار بزرگی انجام دهید، به پیامد کار نیاندیشید.
در این آرمان کارکردن مسالهای مشکلدار مطرح میشود. فعالیت فشرده ضروری است. ما باید همیشه کار کنیم. ما بدون کار نمیتوانیم زندگی کنیم. این مساله مطرح میشود که پس بقیهی اوقاتمان چه میشود. کار کردن یک جنبه از زندگی است و جنبهی دیگر آن کشمکش زندگی است. ما به آرامش نیاز داریم. همه چیز در پیرامون ما به صلح و آرامش نیاز دارند و از سر و صدا فرار میکنند. طبیعت پر از تصاویر کامل است و تمام حیوانات و جانوران در چرخهی کامل زندگی را سر میکنند.
مقاله کارما و تناسخ چیست را از دست ندهید!
سخن آخر
خدمت به دیگران به معنای کمک به دیگران و انجام دادن عمل خیر در جهان است. چرا ما باید در این دنیا عمل خیر انجام دهیم؟ بدیهی است که کمک به جهان همراه با کار خیر، کمک به خودمان است. ما همیشه باید تلاش کنیم که به جهان کمک کنیم و این باید قوی ترین انگیزه در وجود ما باشد. اما وقتی به تحلیل منابع آن میپردازیم، به این نتیجه میرسیم که جهان به کمک ما نیاز ندارد. این جهان خلق شده که ما به آن کمک کنیم. جهان زیبا خلق شده است و به ما فرصت میدهد تا در خدمت دیگران باشیم. منکر نمیشویم که مصیبتهای زیادی در جهان است، از همین رو کنارهگیری از این مصیبتها و کمک به دیگران قویترین انگیزه برای خدمت به دیگران است. این جهان دارای خیر و شر است و هرانسانی دنیای خودش را میسازد. ساختن جهان به خوش بینی و بدبینی ما بستگی دارد. میتوانیم نسبت به وقایع خوشبین باشیم یا مدام نق بزنیم و گلایه کنیم. زندگی بر مبنای شرایط مختلف ذهنی و نوع نگاهها به جهان پیش میرود. آدمهای عاقل زندگی را توأم با خیر و شر همزمان میبینند. آتش هم خیر است و هم شر. وقتی كه درست استفاده میکنیم و حس خوبی از آن میگیریم، خیر است. جهان نيز همین استو این روال هم یعنی تکامل. منظور از تکامل این است که همه چیز در جهان متناسب با اهداف زندگی و خلقت است و نیاز به کمک بشری ندارد. بنابراین، ما باید کار خیر انجام دهیم. انجام دادن کار خیر قویترین انگیزه در وجود ما است. از هر زمان برای کمک استفاده کنیم. این مسئله که تصور کنید با سینه صاف کردن جلوی گدایی و دست به جیب بردن و یک سکه دویست تومانی دست وی گذاشتن، کار خیری انجام میدهید، اشتباه است. کار خیر یعنی از دیدن آن کسی که دستش را به سويی دراز میکند، خرسند نشوید، بلکه با کمک به او در واقع به خودتان کمک کنید. خدا را شاکر باشید که روحیه خیّرانه دارید. اعمال نیک ما را به تکامل نزدیک میکند.
نویسنده: سیناسا (نویسنده کتاب کارما یوگا)